حضور همیشگی تلویزیون در زندگی بسیاری از ما و کارکردهای متنوع و غریب آن، به پدیده ای عادی تبدیل شده است. تماشا و سرگرمی و در نهایت یادگیری، کلید واژه هایی هستند که با شنیدن نام تلویزیون و اندکی غور در آن به ذهنمان می رسد. اما این همه ی داستان نیست. این جعبه ی جادویی البته فراتر از اینها عمل می کند.
استفاده از رسانه ها و در رأس آن تلویزیون، در جامعه ی شهری بعد از کار، بزرگترین فعالیت محسوب می شود و مسلما در خانه بزرگترین گروه فعالیت است. تماشا و گوش دادن به تلویزیون به هیچ وجه فعالیتی انحصاری نیست، بلکه معمولا به همراه انجام سایر کارهای خانه، در هنگام صرف غذا با خانواده و ارتباطات اجتماعی انجام می گیرد. این فعالیت تقریبا همواره در پس زمینه حضور دارد و در تار و پود زندگی ماست(کاستلز،1384: 388) و دلیل آن شرایط زندگی در خانه پس از روزهای طولانی کار طاقت فرسا و نبود راه دیگری برای مشارکت فردی - اجتماعی است(کاستلز،1384: 385).