«من یک بار در یک صحبتى، صبر امام حسین (علیه السّلام) را تشریح کردم... صبرش فقط این نبود که بر تشنگى صبر کند، بر کشته شدن یاران صبر کند؛ اینها صبرِ آسان است. صبرِ سختتر این است که دیگران، افراد صاحب نفوذ، افراد آگاه، افراد محترم هى بگویند آقا نکنید، این کار غلط است، این کار خطرناک است. هى ایجاد تردید کنند. کىها؟ افرادى مثل عبدالله جعفر، عبدالله زبیر، عبدالله عباس؛ این شخصیتهاى برجستهى بزرگ آن روز دنیا، آقازادههاى مهم اسلام.»
و این آقازاده ها هنوز هم هستند. از آقازاده لندن نشین بگیرید تا آقازاده ها و آقاهایی که فتنه ها را طراحی کرده و می کنند. خواصی که مثلا خود را استوانه نظام می دانند و آبروی خود را با آبروی انقلاب یکی. اما وقتی زمان انتخاب بین مصلحت نظام و مصلحت خود می شود مصلحت خود را ترجیح می دهند. فرقی هم ندارد که این حضرات چپ باشند یا راست.
ای شخصیتهای مثلاً برجستۀ امروز دنیای اسلام! چه میکنید که دل آقا از درد و خون، موجب چنین بازگوییهایی در لسانشان میشود؟ اگر مسیری که میروید درست بود که نباید دوباره آقا، بعد از این همه وقت و این همه تکرار، باز از غربت حسین بگوید تا شاید کسی بفهمد این «مظلوم مقتدر»، اشارتی هم به غربت حسین زمان دارد و هیهات که نجابتش، اجازۀ بازتر کردن ماجرا را نمیدهد.
«یکى از چیزهائى هم که حالا در عرصه و در میدان لازم است به آن توجه کنیم، این است که: مراقب باشیم دستگاههاى انقلاب سرشان گرمِ کارهاى غیرمفید و احیاناً مضر در این حرکت پیشرونده نشود، که یکى از اینها، همین مسئلهى اختلافات است...»
اگر کمی عزیزان کاسۀ داغتر از آش، از هوسهای مدیریتیشان کم میکردند و نگاهی به صحف قرآن کریم میانداختند، حتماً با آیاتی که بزرگترین مصیبت جامعه را، تکثر و اضمحلال وحدت معرفی میکند، مواجه میشدند. ای کاش حافظۀ برخی خواص اینهمه مشغول مزخرفات این دنیایی نبود تا تذکرات و نهیبهای رهبر انقلاب را به این زودی از یاد ببرند و به این سرعت فراموش کنند که در همین مبعث تازه گذشته، چقدر از لزوم وحدت گفته شد و معلوم نیست در این فاصلۀ کوتاه، چه منازعات حقیرانهای صورت گرفته است که دوباره معظم له بر سر این مسئله تأکید میکنند. ای کاش کسی پیدا شود و سیلی در گوش ما بزند تا شاید از این خواب زمستانی تمامنشدنی بیدار شویم.
اما بعضی عبارتها، عین خون تازه تن بیمار را شفا میدهد. عبارتهایی که توضیح دادنش یعنی ضایع کردنش. فقط باید خواند و شنید که: «انقلاب از خودش دفاع میکند، مثل هر موجود زندهى دیگرى. انقلابى که نتواند در دوران فتنه، در دوران ایجاد کودتاهاى گوناگون ـ سیاسى و نظامى و امثال اینها ـ از خودش دفاع کند، زنده نیست. این انقلاب زنده است؛ لذا از خودش دفاع میکند، غالب هم میشود، پیروز هم میشود، برو برگرد هم ندارد؛ کمااینکه در سال 88 دیدید این کار اتفاق افتاد.»
اما در این میان باید مراقب آفتها بود. چه آفتی؟ آفت پاک کردن شیشه با دستمال کثیف: «یک مسئله این است که اگر یک کسى یک حرف غلطى زد، آیا کسى باید به او جواب بدهد یا نه؟ خب، بله معلوم است. جواب دادن به حرف غلط، شیوهى خودش را دارد، راه خودش را دارد، کار خاص خودش است... تبیین لازم است؛ اما این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونى، هى دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند.»
خیلی طرف باید کند ذهن باشد که نفهمد این اشارات به چه قضایاییست و مخاطبانش کدام حضراتاند. ما که از بس گفتیم، کاسۀ صبرمان لبریز شد و زبانمان مو در آورد.
چند بار آقا هشدار بدهد که «تبیین کردن» با «اختلاف انداختن» تفاوت دارد. چند بار جنابشان بگویند که روشنگری با هوچی گری فرق دارد؟ چند بار فریاد بر آورند هر حرکتی که منجر به بروز و افزایش اختلاف در جامعه شود یقینا محکوم است؟
پس کو گوش های شنوا؟!
«این عمّــــار»؟
«این عمار» فقط برای دوران فتنه ها نیست برادران! حالا هم نیاز به «عمار»ها داریم. الان هم باید عمارها باشند که به جای هوچی گری، روشنگری کنند. که به جای اختلاف افکندن، تبیین کرده و بصیرت افزایی کنند. «این عمار»؟!
فقط امیدواریم روزی نیاید که امت اسلام پیش خودش بگوید: کاش زودتر منظور آقا را میفهمیدیم و این قدر به بیراهه نمی رفتیم. بیراهه ای که هم دنیای ما را خراب کرد و هم آخرت مان را.