امام فرمود با فطرت بشر با بشر سخن بگویید. اگر فطرتشان نخفته باشد حرف شما به گوش جان آنها خواهد رسید. لذا هنرمند مکتبی ما مجهز به زبان فطرت است.

ما در دانش استراتژیک مبحثی داریم به نام اقدام نامتقارن. جامعه ای مثل جامعه یهود را با سازمان تجارت جهانی، سازمان ملل، بانک جهانی، و همه نظام رسانه‌ای که امروز در اختیار دارد از هالیوود گرفته تا بالیوود و حتی سلاح اتمی همه اینها را چهار هزار جوان مسلمان در جنگ سی و چهار روزه به چالش می کشند. کنش نامتقارن این است که حجم نیروها و توانایی‌های دشمن شما را تسخیر نکند.

متاسفانه عرصه حوزه فرهنگی فاقد مرکز تحقیقات استراتژیک است و یکی از دلایلی که جامعه هنری و رسانه‌ای و مطبوعات ما ظاهرا دور خودشان می‌چرخند این است که نظام تصمیم‌سازی جامع ندارند. شورای عالی انقلاب فرهنگی یا شوراهای تابعه‌اش تصمیم‌ساز نیستند، قانونگذارند. در جوامع پیچیده امروزی داشتن نظام تصمیم‌سازی رکن اصلی حل مشکلات است. برای اینکه متوجه شویم در حوزه مسائل کلان سیاسی و فرهنگی و امنیتی و اقتصادی در چه مرحله‌ای قرار داریم، بحث مختصری را ارائه می دهم تا مشخص شود ما چقدر جلو رفتیم. البته نهضت جلو رفته و ما گوشه ای از آن هستیم.

در جامعه‌شناسی انقلاب‌ها بحثی است به نام نظام یا نهضت. ما امروز نظام جمهوری اسلامی داریم. هر کشوری که انقلاب کرد نهضتش تبدیل به نظام می شود. به عبارتی سیستم ایجاد می‌کند و انقلاب تمام می‌شود. در دوره سازندگی و دوم خرداد بارها شنیدیم که گفتند انقلاب تمام شد و ما داریم تثبیت می‌کنیم. برای اولین بار انقلابی در دویست سال گذشته صورت گرفت که هم نظام است و هم نهضت. حرکت انبیا از آدم تا خاتم و از غدیر تا آخر یک نهضت است. ما ولایت فقیه را استمرار حرکت انبیا می‌دانیم. البته بعد از غیبت کبرا دوره زعامت شروع می‌شود و ما الان در دوره زعامت نفر شصت و یک هستیم. این نهضت ابتدایش حضرت آدم است و انتهایش آخرالزمان. نظام ما قطعه کوچکی از این مرحله است. تصور کنید که می‌خواهید هزار صفحه تایپ کنید، هر ده صفحه را ثبت می‌کنید و در نهایت در صد مرحله شما کل هزار صفحه را ثبت کردید. انقلاب ما یک مرحله ثبت شده از مسیر نهضت انتظار بود. الان در جامعه ما هم باید گروهی نظام را اداره کنند و هم اینکه عده ای دنبال نهضت باشند، مثل اینکه اصلا انقلابی اتفاق نیفتاده است.

ذات جنگ نرم در آیه الکرسی است. خدا ولی مومنان است که آنان از تاریکی ها به نور می کشاند اما کسانی که زیر ولایت الله نیامدند ولی آنان نه بلکه اولیای آنان طاغوت‌ها هستند. نیروی فرهنگی امروز اگر در حافظ و مولوی بماند، یا در مطهری و آوینی توقف کند از حرکت باز می ایستد. تطوری شکل نمی گیرد. کانت می گفت به پرسشهای نو نباید جواب کهنه داد. این شماها هستید که باید حرفی جدید تولید کنید. برای اینکار مجبوریم بعضا پیوند خود را با گذشتگان قطع کنیم. ای بسا آنان موجب حجاب می شوند. اگر از دل حکمت متعالیه ملاصدرا فلسفه هنر، اقتصاد، رسانه، فلسفه جنگ، بهداشت و محیط زیست در می‌آمد خوب چه کسی مانع اقایان شده برای ارائه این فلسفه‌ها. آقایان ارائه دهند.

ما معتقدیم امام خود حکیمی بود که به فلسفه حضور دست یافت. این حرف نویی است. ما باید بر این مبنا کار کنیم. از دل این تز است که فلسفه اقتصاد و سیاست و هنر بیرون می آید. در تاریخ فلسفه غرب چنین مفهومی نبود. در فلسفه اسلامی هم این مفهوم با این وضوح نبود. امام راز نماز را در درک حضور می داند. این نوع دید بسیار قوی است و از دل آن بسیار مسائل دیگر در می آید. کسی که همه عالم را محضر خدا می داند اینجا تئوکراسی موضوعیت می یابد.

الان عصر تصویر است و دیجیتال. دیگر کتاب موضوعیت ندارد. حتی نوام چامسکی کتابهایش را از رو می‌خواند تا قابلیت شنیدن را بیابند. جنگ نرم یعنی تسخیر قلب ها و ذهن ها. الان فیلم و سریال و سینما میدان اصلی جنگ نرم است. اگر اینها بتوانند ذهن و دل جوانان ما را صید کنند ما در آینده نسل مریضی خواهیم داشت. اگر زمان آگاه نباشیم شکست خواهیم خورد.

در ذهن انسان امروزی در دوره زمانی کوتاهی حجم عظیمی از داده ها جای می گیرد. ما باید حب و بغض ها را امروز مدیریت کنیم. این می شود جنگ نرم. حب خدا و رسول را جایگزین سایر علائق کنیم. باید بغض نسبت به مصادیق ظلمت را در دل مخاطب جای دهیم. تصویری که امروز از آمریکا در ذهن جوان ماست با واقعیت خود آمریکا فرق می کند. نبرد واقعی الان نبرد نور و ظلمت است. در این مسیر باید نامتقارن عمل کرد. مفهوم آن این نیست که الزاما ما هم در جواب یک فیلم، فیلم بسازیم یا مجله بیرون دادند ما هم مجله بدهیم. بلکه باید امکانات آنها را مصادره کنیم. برنامه آنها را به نفع خودمان و به نفع جبهه نور مصادره کنیم. اگر سالها کارتون مهاجران پخش می شد و ذهن فرزندانمان را تحریک می کرد که مهاجر از کجا به کجا امروز باید همین را با نام غارتگران پخش کنیم. مهاجری در کار نبود. غارت و چپاول را اسمش را گذاشتند مهاجرت. از انگلیس رفتند استرالیا و نیوزیلند را گرفتند. جنگ نرم این است که همین کارتن را از نو دوبله بکنی و نام چپاولگران روی آن بگذاری. به این می‌گویند مصادره کردن.
به نقل از ماهنامه راه