چرا غرب با استفاده از ابزار‎های رسانه‎ای علی‎الخصوص سینما می‎تواند فیلم‎‎هایی بسازد که از آن برای تخطئه اسلام، نظام جمهوری اسلامی ایران و سایر مفاهیم ارزشی استفاده کند ولی در درون ما این‎گونه نیست و گویی همتی برای مبارزه با آن‎ها وجود ندارد؟

در ابتدا باید بپذیریم که سینما از مغرب زمین آمده است. سینما دستاورد‎های فنی، تکنیکی، محتوایی و عوامل انسانی و آکادمیک خود را از آن‎جا شروع کرده و در حال حاضر غرب با امکانات مالی و تکنیک پیشرفته‎ای که دارد، بر سینما و تلویزیون سیطره دارد و طبیعتا از این‎ها در جهت منافع ایدئولوژیکش استفاده می‎کند. به هر حال تغییر استراتژی جهان استکبار به‎سمت استعمار نو، آن‎ها را مجاب کرده که بخش زیادی از هزینه‎‎هایی را که به تولید جنگ‎افزار‎های نظامی اختصاص داده می‎شد در حوزه رسانه به‎کار گیرند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، همان‎طور که در بسیاری از حوزه‎‎ها اتاق فکر به‎وجود نیامد، برای تولید اندیشه نیز تربیت نیرویی که آرمان‎‎های انقلاب را باور داشته باشد، صورت نگرفت و یا اگر صورت گرفت، به فراخور توان اندک‎مان بود. امروز با توجه به رشد فضای رسانه‎ای که بیشتر در زندگی روزمره ما احساس می‎شود، نیاز ما به تربیت نیرو بیشتر هم شده است. با این حال بنده فکر می‎کنم که در تربیت نیرو، تولید اندیشه و امکانات لجستیکی، سخت‎افزاری و تکنیکی؛ سرمایه‎گذاری جدی‎ای انجام نشده است؛ البته باید نیمه پر لیوان را هم دید. ما جزء محدود کشور‎هایی هستیم که صنعت سینمای مستقل داریم، اما این‎که چقدر آن رسانه، سینما و تلویزیون در فیلم‎‎های نمایشی توانسته در خدمت منافع انقلاب و مطالبات آن قرار بگیرد، باید حتما با توجه به امکانات مورد ارزیابی قرار بگیرد.

بحث تربیت نیرو را تا چه حد جدی می‎دانید؟ آیا معضل امروز سینمای سیاسی ما و در کل سینمای ما، این است که نیرو‎های موجود در آن، در راستای اهداف ملی حرکت نمی‎کنند؟

طرح این بحث و حتی نوع سؤال کردن شما باید بدون رودربایستی باشد. به‎نظر من تا زمانی‎که بخواهیم با رودربایستی حرف بزنیم، به یک آسیب‎شناسی درست نمی‎رسیم. در حوزه مطالبات سیاسی تا کسی باور نداشته باشد، عدم اعتقاد وجود دارد و بالعکس. حتی اگر برای فیلم خاصی به‎صورت سفارشی، از طرف نظام هم هزینه شده باشد، بازهم شیطنت‎‎هایی دیده می‎شود و فرد به‎دنبال این است که ضربه‎ای را که می‎خواهد بزند. این معضلی که با آن مواجه هستیم، بر‎می‎گردد به همان بحث تربیت نیروی معتقد و محل‎‎هایی که این نیرو‎ها را تربیت کرده‎اند. در حال حاضر تلاش‎‎هایی برای تربیت نیرو انجام می‎شود، ولی با ر‎ها کردن آن‎ها، تأثیرپذیری از جریان روشنفکری و سپس تغییر هویت آن، خود همین نیرو‎ها آن‎طور که می‎خواهیم، پرورش نمی‎یابند. این روند را در تشکیل حوزه هنری مشاهده می‎کنیم. حوزه هنری، نیرو‎ها را تربیت کرد ولی آن‎ها به مرور زمان استحاله شده و در خدمت جریان شبه‎روشنفکری قرار گرفتند. اتفاقا سینمای سیاسی، در نفی و نقد آرمان‎‎های انقلاب کشور ما آزادانه‎تر عمل می‎کند تا در دفاع از آرمان‎‎های انقلاب.

این معضل از کجا نشأت می‎گیرد؟ آیا به مدیران سینما مربوط است؟

در این‎جا بحث یک مدیر مطرح نیست. این معضل از درون بحران‎‎ها و دعوا‎های سیاسی که بین جناح‎ها وجود دارد، به‎وجود آمده است. وقتی در میان جناح‎ها، چپ و راست و اصول‎گرا و... کشکمش وجود دارد، این جریان شبه‎روشنفکری است که از این آب گل‎آلود ماهی می‎گیرد. بعضی وقت‎‎ها شاهدیم که از کنار توهین‎‎ها و اهانت‎‎های جریان شبه روشنفکر سینما به ارزش‎‎ها و آرمان‎‎های انقلاب گذشته می‎شود؛ حتی به آن‎ها جایزه هم داده می‎شود. این رفتار ریاکارانه سیاست‎مداران ما که برای جذب دیگران حاضر هستند آرمان فروشی کنند، باعث جسورتر شدن و گستاخ شدن کسانی شده که احساس می‎کنند می‎توانند در برابر آرمان‎‎های انقلاب عرض‎اندام کنند و تصور می‎کنند نظام هم چون احتیاج به اپوزیسیون‎نوازی دارد به آن‎ها باج می‎دهد و امکانات و بودجه در اختیارشان می‎گذارد. از سوی دیگر همین سیاسی ‎کاری‎‎ها موجب شده تا با بها ندادن به استعداد‎ها و نیرو‎های انقلاب، آن‎ها را از دست بدهیم و کفه آثار مدافع آرمان‎‎های انقلاب پایین بیاید. بعضی‎ها فقط به‎دنبال این هستند که پز روشنفکری بدهند و در بین افکار عمومی و جهانیان ژست دفاع از آزادی داشته باشند که متأسفانه یک حالت اپیدمی هم پیدا کرده است به‎طوری‎که گاهی یک اثر سینمایی با درون مایه منفی نسبت به آرمان‎‎های انقلاب ساخته می‎شود؛ بخشی از جریان فرهنگی انقلاب با آن مبارزه می‎کند و بخش دیگری می‎آید به همان اثر، جایزه می‎دهد. اگر برویم و بررسی کنیم، می‎بینیم که بخشی از نظام هم به آن پول داده تا اثر ساخته شود. جالب این است کسانی که پول گرفتند تا فیلم‎‎های سیاسی بسازند، عمدتا ژست اپوزویسیونی می‎گیرند و اثری هم که می‎سازند در جهت نفی آرمان‎‎های انقلاب است. این همان آب گل‎آلودی است که دیگران بر اثر اختلافی که بین جناح‎‎های سیاسی ما در حوزه فرهنگ وجود دارد، از آن بهره می‎برند و به‎خاطر همین شما می‎بینید که آثار حمله‎‎کننده به ارزش‎‎های انقلاب در ترازو کفه سنگین‎تری دارند.

چرا بعد از انتخابات 88 آثاری که در راستای اهداف و ارزش‎‎های انقلاب ساخته شدند، از جمله اثر شما، حتی از سوی موافقان این ارزش‎‎ها نیز مورد انتقادات جدی قرار گرفتند و به نوعی مخاطبان حس کردند رنگ و بوی انقلاب در آثار سینمایی دیده نمی‎شود؟

مطمئنا نمی‎شود اثری ساخت که از آن انتقاد نشود چراکه هر کس از منظر سلیقه خودش نقد می‎کند. اما مسأله این است که معمولا تریبون اظهارنظر در دست کسانی است که در این حوزه اصلا صاحب نظر نیستند یا فقط در جهت نفی دیگران حرکت می‎کنند. این افراد خودشان اقدام عملی نمی‎کنند و همیشه در جایگاه مخالف ایستادن را به نوعی برای خودشان پز می‎دانند. سیاست‎گذاران ما نباید مرعوب جوسازی این‎چنین افراد و رسانه‎‎هایی شوند چراکه وقتی اثر سیاسی ساخته می‎شود، به‎دلیل آن‎که می‎خواهید حرفی بزنید که افراد و قدرتمندان را به‎صورت استعاره و کنایه و یا حتی مستقیم نقد می‎کند، مسلما تبعات دارد. بحث دیگری که در سینمای سیاسی ما مطرح است، دشمنی با حاکمیت است. البته تأکید می‎کنم این بحث به آثاری بر‎می‎گردد که شیطنت دارند و در مسیر نفی کلیت نظام و انقلاب قدم برمی‎دارند. در سینمای غرب حتی اگر اثری ساخته شود که رییس‎جمهوری یک کشور را فاسد نشان می‎دهد، حاکمیت را تبرئه می‎کنند و می‎گویند حاکمیت ما چنان سلامتی دارد که حتی رییس‎جمهوری فاسد را هم می‎تواند برکنار کند. ولی متأسفانه در جامعه ما بعضی از افراد که فیلم سینمایی سیاسی می‎سازند، با حاکمیت مشکل دارند و اگر حتی به یک مدیر جزیی هم بپردازند، در انتها می‎خواهند بگویند که مقصر وجود این مدیر ناسالم، حاکمیت است. این رفتار آن‎ها زمینه را برای نقد سالم بسته است. بحث دیگر هم این است که مسئولین ما در بسیاری از اوقات ضعف‎‎های خود را پشت انقلاب و مردم پنهان می‎کنند. یک زمانی می‎گفتند مخالف فلانی، دشمن پیغمبر است، این آدم آمد و پشت مقدسات پنهان شد. یا زمانی یکی پشت 20 میلیون رأی قایم شد. این‎گونه شد که هر کس را که بخواهیم نقد کنیم، یا مخالف دین می‎شویم یا مخالف مردم. ما نباید اجازه بدهیم که ضعف مدیران به‎عنوان ضعف جمهوری اسلامی و ضعف انقلاب تعبیر شود و این آدم‎‎ها بیایند پشت مقدسات، دفاع مقدس، جمهوری اسلامی، ولایت و روحانیت مخفی شوند و از نقد شدن فرار کنند.

با این توصیفی که از مشکلات داشتید، مهم‎ترین وظیفه مسئولین فرهنگی کشور مخصوصا مسئولین سینمایی کشور را چه می‎دانید؟

به‎نظر من مهم‎ترین مسأله در ابتدا، اصلاح سیستم آموزشی و متون آموزشی ماست که بتواند از آن هنرمند متعهد بیرون بیاید. دوم، تربیت اساتیدی است که به آن متون و آموزه‎‎ها باور داشته باشند. سوم، تربیت نیرو‎های متعهدی است که به آن چیز‎هایی که نوشته می‎شود ایمان داشته باشند و به مرور زمان تغییر نکنند. چهارم، تولید فیلم‎نامه و داستان‎‎های مناسب و فاخر. و در آخر فراهم کردن امکانات و فضای لجستیکی برای این افراد متعهد تربیت شده.

برای بهتر شدن فضای نقد در سینما، خصوصا نقد در سینمای سیاسی ایران، و به‎منظور این‎که از حالت شخصی خارج شده و شاهد نقد‎های سازنده‎تر باشیم، چه راهکار‎هایی باید اندیشیده شود؟

به‎نظر بنده بخشی از آن اجتناب ناپذیر است. چون نقد در سینما متأثر از فضای سیاسی کشور ماست. فضای کشور ما سیاست زده است. سیاست‎زدگی و جناح‎زدگی، در بخش زیادی از حوزه نقد و نقادی غلبه دارد. من فکر می‎کنم تا فضا آرام نشود، نمی‎توان قضاوت‎‎ها را جدی گرفت. با پرهیز از ساختارشکنی، رعایت اخلاق و تقوای سیاسی که در منازعات کشور ما جای آن‎‎ها خالی است، مطمئنا می‎توان به آرامش رسید و فضا را برای پذیرش نقد بازتر کرد.

به‎سراغ خودتان برویم. علت تغییر جهت افراد منتقد نسبت به شما و ساخته‎‎های‎تان، در دهه 60 نسبت به دهه 80 چه بوده است؟

قرار نیست ما مطابق با توقعات دیگران حرکت کنیم. یعنی نباید ملاک ما توقع دیگران باشد و باید مطابق با واقعیت‎‎های اجتماعی و آرمان‎‎ها حرکت کنیم. حضرت علی (علیه‎السلام) می‎فرمایند که باید مرد زمان خویش بود. دهه 60 و 70 ما یک‎سری حرف‎‎ها می‎زدیم چون نیاز جامعه ما بود. ولی امروز نیاز، چیز دیگری است. اگر کسی در آن دهه مانده است، اشکال به خودش برمی‎گردد. امروز رسالت ما فرق کرده؛ من در دهه 70 در حوزه نقد دیگران قرار داشتم ولی الان که فیلم می‎سازم، هم در حوزه نقد دیگران هستم و هم در حوزه نقد شدن توسط دیگران قرار دارم. وقتی که شما یک فیلم سیاسی همانند اخراجی‎ها 3 می‎سازید که نقد منازعات سیاسی در رقابت‎‎های انتخاباتی است، مسلما خیلی‎‎ها خودشان را در داخل آن می‎بینند و می‎فهمند که در بخشی از فضای ایجاد شده مقصر هستند.

آیا تغییر نوع نگاه خود نسبت به دهه 60 و 70 را قبول دارید؟

خیر، من حرف‎‎هایی را که در اخراجی‎ها‎3 زدم قبلا هم گفته بودم؛ همان بحث نقد جناح‎‎ها را که یک زمانی در نشریات، تحت عنوان چپ و راست و عبور از این جریان مطرح می‎کردم در اخراجی‎های3 آوردم. امروز خیلی از این آدم‎‎ها دارند انتقام دهه 70 را از من می‎گیرند، خیلی‎ها به‎دنبال انتقام‎گیری سیاسی هستند. از نوع نقد و ادبیات نقد مشخص است که چه نقدی مغرضانه است. در همین فضایی که گفتم مسموم است، خیلی‎‎ها هستند که صادقانه نظرشان را می‎گویند؛ هرچند که ما نپسندیم، ولی می‎فهمیم که با رعایت آداب نقد، فرد به‎دنبال نفی کلیت قصه نیست، بلکه فقط نگاهش با ما فرق دارد.

به‎عنوان آخرین سؤال، بهترین راهکار برای مقابله با سینمای غرب و فیلم‎‎های ضد‎ایرانی و ضداسلامی را چه می‎دانید؟

در نوع سیاست‎گذاری باید تجدید نظر کرد. باید از رفتار ریاکارانه در اپوزیسیون نوازی بی‎خودی که فقط هزینه کردن ارزش‎‎ها و آرمان‎هاست دست برداشت و به‎سمت تولید آثار ارزشی رفت. ما هرچقدر بتوانیم در برابر این هجمه‎ها آثار خوب تولید کنیم موفق خواهیم بود، یعنی با نقد کردن تنها و یا صِرف افشا کردن، اتفاق خاصی نمی‎افتد