دروغ بزرگ سینمای ایران
جلیلی با اشاره به این که اصطلاح «سینمای ایران» متشکل از دو دروغ «سینما» به اضافهی «ایران» است گفت: «سینمای ایران نه سینما است و نه ایرانی. سینما تعریف دارد. سینما یک هنر صنعتی با هزینه هنگفت است که تماشاگر باید بلیط بخرد و آن را ببیند تا گردش مالی فیلم تکمیل شود و هزینه آن در بیاید، اما در ایران اگر یارانهی دولتی را از سینما بگیریم هیچ چیزی از آن باقی نمی ماند. سینمای ایران کویت بی هنران است. شاید کسی ده فیلم بسازد و پخش نشود اما یازدهمی را هم می سازد. این چنین سینمایی با تعاریف جهانی از سینما تفاوت دارد.»
وی که در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع) صحبت میکرد در مورد دروغ ایرانی بودن سینما گفت: «در ایران حدودا در هر سال صد فیلم ساخته می شود که عمدتا با حمایت های دولتی است. از این صد فیلم سالانه 95 تای آن خیابان ولی عصر به بالا ساخته می شود. پس کدام ایران؟ ایران شامل آن روستاهای دور افتاده و شهرهای دیگر هم میشود. اما این دو دروغ را کنار هم گذاشتهاند تا بتوانند به پادشاه لخت سینمای ایران، لباس های زربفت بپوشانند. سینمای ایران حتی هویت شناسنامهای ایرانی هم ندارد. شما اگر یک فیلم آمریکایی ببینید با صد اسم آمریکایی و ایالت و شهر آمریکایی آشنا می شوید اما سینمای ایران حتی مشخصات جغرافیایی و حتی طبیعت ایران را هم بازتاب نمی دهد. عمدهی فیلمها، آپارتمانی و چهار تا خیابان است. اقالیم مختلف ایران حجم بسیار کمی از سینمای ایران را در بر می گیرد. از حیث موضوعات تاریخی نیز بزرگترین اتفاقات تاریخی ایران در سینمای ایران ناپدید است.»
تاریخ انقلاب پر است از سوژههای فیلمسازی
سردبیر ماهنامهی «راه» در بخش دیگری از سخنان گفت به موضوع پرداخت فرهنگ در سینمای ایران اشاره کرد و گفت: « در بحث فرهنگ هم همین طور است. سینمای ایران چقدر فرهنگ ایران را بازتاب می دهد؟ در هر فیلم آمریکایی معمولا یک کلیسا نمایش داده میشود اما در فیلم های ایرانی تا به حال مسجد دیدهاید؟ اصلا وارد مسجد نمی شوند. حداکثر صدای اذانی در پس زمینه فیلم پخش می شود یا یک تصویر یک گنبد از بیرون نشان داده می شود. بنابراین دین هم به عنوان یک نهاد اجتماعی در فیلم های ما حضور ندارد. شما چند فیلم ایرانی دیدهاید که در آن مراسم عزاداری و سینه زنی اهل بیت (ع) وجو داشته باشد؟ در حالی که میلیونها نفر در ایران هرساله در این مراسمات شرکت می کنند. با این اوضاع دیگر چه رسد به موضوع «انقلاب اسلامی»! سالی صد فیلم ساخته می شود و همه هم از بودجهی دولت اما کمتر از دو یا سه درصد آن در مورد انقلاب است. در بیست سال گذشته، 5 فیلم هم در مورد «تاریخ انقلاب اسلامی» ساخته نشده است!
فیلمساز اصلا بی دین و لائیک هم باشد، باز دنبال ماجرای جذاب و جالب میگردد. شما همین تاریخ سی و چند سالهی انقلاب را ببینید، چقدر ماجرا داریم؟ 29 سال است که رئیس جمهور ایران، شهید رجایی را کشتند. دولت جمهوری اسلامی در این 29 سال صدها میلیارد تومان برای سینما خرج کرده، اما تا به حال یک فیلم سینمایی در مورد شهید رجایی ندیدهایم. حتی یک فیلم هم در مورد جهاد سازندگی نداریم. در مورد نهضت سواد آموزی هم همین طور. کجا فیلمی در مورد راهپیمایی میبینید؟ در صورتی که میلیونها نفر هر ساله در راهپیماییها شرکت می کنند. نشانه شناسی انقلاب اسلامی در سینمای ایران در حد صفر است. حداکثر نماد انقلاب اسلامی در فیلمهای سینمایی، یک عکس امام در کلانتری است.»
فضای رسانه ای منفی علیه فیلم های حزب اللهی
این فعال فرهنگی سخنان خود را اینگونه ادامه داد: «سانسوری که در سینمای ایران در مورد تاریخ و فرهنگش اعمال می کند عجیب است! مثلا وقتی آژانس شیشهای را ابراهیم حاتمیکیا ساخت اولین سوالی که در مصاحبه از او پرسیدند این بود که: آقای حاتمیکیا شما چند وقتی است که از هنر دور شدهاید و به موضوعاتی چون عدالت پرداختهاید!
دیکتاتوری اقلیت بدجور بر سینمای ایران حاکم است . فیلم سازان به علت فضاسازی منفی ای که وجود دارد جرات نمی کنند فیلمی در مورد اسلام و انقلاب بسازند. مشکل ما این است که همین تعداد کارگردانان ارزشی هم که داریم حاضر نیستند در این فضا کار کنند.»
اخراجیها سینماگران روشنفکری را دیوانه کرد!
وی در ادامه به موضوع حاشیه و متن در سینما اشاره کرد و چنین گفت: «در سینما ما یک متن داریم یک حاشیه. مشکل ما این است که حاشیه سینمای ایران بر متن آن چربیده است. اتفاقا متن سینمای ایران سیگنال های خوبی هم می دهد. پر فروشترین فیلم ها، فیلمهای حزب اللهی است. اخراجیها، آژانس شیشهای، لیلی با من است و... . اخراجیها سینماگران روشنفکری را دیوانه کرد! یک بچه بسیجی در اولین فیلم خود رکورد سینمای ایران را شکست و در فیلم دوم همان رکورد را چهار برابر کرد. چقدر به اخراجیها حمله کردند که این فیلم مبتذل است! اخراجی ها مبتذل است یا پوپک مش ماشالله که عین ابتذال است و به اسلام فحش می دهد؟ اگر اخراجیها را روشنفکرها داشتند به کمتر از نظام راضی نمی شدند که ما چنین پشتوانه اجتماعی داریم.»
باید حاشیهی حزباللهی را تقویت کرد
جلیلی در بخش پایانی سخنان خود با اشاره به لزوم افزایش آگاهی و اطلاعات راهکار اصلاح این جریان را تغییر فضای حاکم بر سینمای ایران دانست و گفت: باید حاشیهی حزباللهی را تقویت کرد. با کارهایی چون نقد نوشتن به فیلمهای ضد ارزشی، تعریف و تحویل گرفتن فیلم های ارزشی و... .» او خطاب به دانشجویان افزود: «این وظیفه شماهاست. دولت هم باید به اصلاح حاشیه کمک کند، اگر حاشیه درست شد متن خودش درست می شود.»
وی ادامه داد: کارگردان به هزار شکل مختلف و با چند زاویه متفاوت می تواند یک فیلم را نشان دهد. دوربین و نورپردازی که در ساخت یک فیلم بسیار متفاوت است به همراه انتخاب بازیگر و حتی انتخاب لباس برای بازیگر همه از جمله کارهایی است که یک کارگردان باید انجام دهد. در واقع هزار کار انجام می شود تا یک کادر بسته شود.
جلیلی با بیان اینکه فیلمنامه و کارگردانی از ارکان سینما هستند، افزود: شهید آوینی معتقد بود که سینما با سوژه تعیین نمی شود. منظور آوینی از اینکه ما سینمای اسلامی نداریم این بود که به اعتقاد وی زمانی یک کارگردان می تواند از ابزار سینما استفاده کند که کاملاً به آن مسلط باشد. کارگردانی تلفیق اطلاعات به همراه حس است.
سردبیر نشریه راه گفت: آوینی معتقد به خرق حجاب تکنیک بود. آوینی معتقد بود که ما باید برای پیدا کردن راهی در سینما تامل کنیم و خودش هم آن را پیدا کرد.
وی اضافه کرد: کارگردانی مثل اسب سواری می ماند که اگر کسی بلد باشد به راحتی می تواند اسب سواری کند اما اگر کسی فنون آن را نداند به زمین می خورد، حال آن اسب مثل دوربین است. به اعتقاد آوینی ما باید از حجاب تکنیک بگذریم که راهکار آن این است که کاملاً به سینما مسلط باشیم. گاهی اوقات ممکن است موضوعی را در قالب سینما مطرح کنیم و از آن یک خروجی خوب بگیریم ولی گاهی مواقع هم ممکن است یک موضوع بزرگ را به دلیل مسلط نبودن به ابزار سینما ضایع کنیم.
سردبیر نشریه راه از کتاب «حکمت سینما» نوشته شهید آوینی یاد کرد و گفت: شهید آوینی کسی است که تمام دوران بعد از جنگ دغدغه اصلی اش ساخت فیلم های مذهبی، نقد سینمای روشنفکری و پیدا کردن کارگردانان انقلابی بود.
جلیلی در ادامه به سیر سینما در ایران اشاره کرد و گفت: ما تا به امروز در سینما چند مرحله را طی کرده ایم. اولین مرحله مربوط به دوره مظفرالدین شاه است که در این دوره سینما به کشور ایران وارد شد و سینما در آن زمان کاملاً جنبه اشرافی داشت. تا زمانی که به دوره رضاخان رسید و در آن دوره کم و بیش فیلم هایی مثل دختر لر و شیرین و فرهاد ساخته شد. در واقع تا پایان دوره رضاخان بیشتر فیلم ها از خارج وارد می شد. اما از اواخر دهه ۲۰ صنعت سینمای فارسی شکل گرفت که این سینما متاثر از سینمای مصر و هند بود. نوعاً فیلم های جنایی، عشقی و اجتماعی بود. همین روند تا دهه ۳۰ ادامه داشت و از این دهه به بعد سینماها عمومی شد.
وی اضافه کرد: در اوایل دهه ۴۰ فیلم فارسی تولید شد که همه چیزش مثل فیلم هندی بود به جز اینکه فقط زبانش فارسی بود. در دهه ۴۰ که به قول برخی ها اوج روشنفکری ایران است کارهای متفاوتی با فیلم فارسی در سینمای ایران دیده می شود که این فیلم ها مخاطبان خاص داشت. در دهه ۵۰ بود که سینمای ایران ورشکست می شود و به طور کلی می توانیم بگوییم که فیلم فارسی در سال ۵۶ به ورشکستگی کامل رسید و آن هم به دلیل رقابت سینمای وارداتی بود.
جلیلی در ادامه افزود: شما فقط کافی است فهرست اسامی آن فیلمها را مرور کنید همین مساله کفایت می کند، چون نام این فیلمها نشان می دهد که سینمای ایران در آن زمان چه لجن زاری است.
وی یادآور شد: زمانی که انقلاب اسلامی شکل گرفت دو جا بود که مورد حمله مردم واقع شد؛ یکی بانک ها که مظهر اقتصاد کشور بود و دیگری سینماها که مظهر فرهنگ وارداتی. حضرت امام راحل زمانی که به کشور ایران آمد، در اولین سخنرانی خود گفت:«ما با سینما مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم». در آن زمان معنی این جمله را نمی فهمیدیم چون آن قدر مصادیق سینما فاسد بود که هیچ مصداق مطلوبی در آن زمان در سینما نداشتیم. این تفکیک را امام راحل انجام داد و با همین جمله بود که سینمای ایران پایه گذاری شد.
سردبیر نشریه راه تصریح کرد: در سینمای بعد از انقلاب اسلامی چند جریان دیده می شود؛ یکی سینمای روشنفکری بعد از انقلاب است که در همان زمان یک تسویه حساب صورت گرفت و تعدادی کارگردان، فیلمنامه نویس و بازیگر از کشور خارج شدند و گروه باقی مانده جریان سینمای روشنفکری را تشکیل دادند، مثل؛ کیارستمی، بیضایی، علی حاتمی و ناصر تقوایی. دومین جریان سینمایی که بعد از انقلاب شکل گرفت سینمای بدنه است. در این سینما افراد ادعای روشنفکری ندارند و می گویند ما فیلم سازیم و فقط سینما برای ما مطرح است. مثل داودنژاد، الوند و فخیم زاده. جریان سوم جریان برآمده از انقلاب اسلامی است که شکل گیری این جریان به این صورت بود که در اردوی تابستانی انجمن های اسلامی دانشجویان در سال ۵۹ ، ۱۵۰ دانشجو به مرکز آموزش فیلم سازی در تلویزیون معرفی شدند که اکثر چهرههای بعد از انقلاب امروز، دستاوردهای حرکت سال ۵۹ و ۶۰ است.
وی افزود: مدیریت سینما از سال ۵۸ تا سال ۶۰ یک سری فراز و فرودهایی داشت تا اینکه در سال ۶۰ همزمان با شورش های منافقان و اثبات وضعیت کشور، وزارت ارشاد سکاندار سینما شد که از آن زمان تا سال ۷۱ به مدت ۱۱ سال آقای خاتمی به عنوان وزیر ارشاد به همراه تیم سه نفره خود سیاست گردانان اصلی سینمای ایران شدند که وزارت ارشاد آن زمان معتقد بود که سینمای ایران نمی تواند همانند سینمای قبل از انقلاب باشد. همچنین این سینما نباید از سینمای آمریکایی الگو برداری کند. آن ها معتقد بودند ما نیاز به سینمایی پاک و سالم داریم که به ارزش های انسانی بپردازد و از جذابیت های غیر مشروع سینمای فارسی و غربی بری باشد، سینما باید حرف های مهم بزند که برای تقویت آن به الگوهایی در اروپای شرقی روی آوردند که بعدها این سینما را سینمای معناگر نامیدند. درآن زمان تنها مسوولان داخلی نبودند که در سینما نقش داشتند بلکه یک بخش جدی از سیاست گذاران خارجی هم مثل جشنواره کن و ونیز به آن کمک کرد. این جشنواره ها با دادن جایزه به فیلم های ایرانی، سینمای ایران را به شدت مشهور کرد. در این شرایط شهید آوینی پس از اتمام جنگ تریبونی به نام مجله سوره به راه انداخت که سعی کرد نگاه جدید و مطلوبی در سینمای ایران جا بیفتد.
جلیلی گفت: حرف شهید آوینی این بود که کلاه بزرگی در سینما سر ما رفته است. به اسم این که ما سینمای هالیوودی و کابارهای نمی خواهیم، سینمای بی مخاطب درست کرده ایم که این خواسته غرب است.
سردبیر نشریه راه ادامه داد: شهید آوینی معتقد بود سینمای ما جهانی نشده بلکه جشنوارهای شده است. زمانی سینمای ما جهانی می شود که مثلاً مردم کلکته برای اکران فیلم ایرانی در سینمای شهر خود صف بکشند. به گفته شهید آوینی ما فیلم هایمان را به جشنواره خارجی می بریم و جایزه می گیریم سپس آن فیلم ها را به داخل می آوریم و اعلام می کنیم که مثلاً فلان فیلم چند جایزه گرفته است حتماً برید ببینید. به عنوان مثال فیلم «نار و نی» یا فیلم «هارون» که در آن زمان تبلیغات زیادی شد، شهید آوینی و فراست شمشیر انتقادات خود به این دو فیلم را از رو بستند. شهید آوینی معتقد بود که ما باید فیلم هایی بسازیم که یک سینما باشد ما نمی توانیم تعریف جدیدی از سینما بکنیم.
وی در ادامه گفت: به اعتقاد آوینی سینما، دوربین و بازیگری یک سری قواعدی دارد که باید رعایت شود و خود آوینی تلاش می کرد تا تک جرقه هایی که فارغ از روشنفکری ۱۱ ساله خاتمی در سینما ظهور می کرد را تشویق و ترغیب کند تا در وادی روشنفکری نیفتد.
سردبیر نشریه راه افزود: این دعوا تا الان وجود دارد که ما سینمای پرمخاطب می خواهیم یا کم مخاطب؟ آیا سینمای پرمخاطب حتماً به معنای سینمای مبتذل است؟ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون حدود دو هزار و ۵۰۰ تا ۳۰۰۰ فیلم در عرصه سینما ساخته شده است. یکی از مهمترین مسائلی که در این سه هزار فیلم دیده می شود قهر آنها با انقلاب، جامعه بعد از انقلاب و مضامین برآمده با انقلاب است. در طول این سی و اندی سال شاید به جرات بتوان گفت که هیچ کشوری مثل ایران پیدا نمی شود که این همه ماجرا داشته باشد. یکی از این ماجراهای بزرگ کشورما، انقلاب اسلامی است. انقلابی که مردمی بود و میلیون ها نفر در آن مشارکت داشتند، قطعاً هرکدام از آنها اگر یک خاطره از انقلاب داشته باشند ما میلیون ها سوژه انقلابی داریم. ماجرای مهم دیگری که خاص کشورماست جنگ ۸ ساله است که این یک جنگ جهانی بود. حماسه ۸ سال دفاع مقدس، ۲۵ هزار شهید، چند برابر رزمنده، ۱۰ هزار جانباز و آزاده داشت که امروز میلیون ها نفر خانواده از این عزیزان وجود دارند. بنابراین ما چندین میلیون داستان های جنگی داریم که می توانیم از آنها فیلم بسازیم.
جلیلی گفت: مثلاً ما فقط ۱۶ هزار و ۴۰۰ شهید ترور شده داریم که از رییس جمهور و نخست وزیر گرفته تا نماینده مجلس، ائمه جمعه و مردم عادی در کشورما ترور شده اند. ما در کدام کشور یک چنین منبع درامی در اختیار داریم. اما متاسفانه ما در سینمای روشنفکر ایرانی از این ۱۶ هزار ترور داستانی نداریم یا اینکه از ترور رییس جمهورمان آقای رجایی تاکنون یک فیلم هم نساخته ایم.
وی در ادامه تاکید کرد: غلط مشهودی که وجود دارد این است که گفته می شود در سینمای امروز ایران یک جریان شعاری وجود دارد و یک جریان حرفه ای؛ اما در واقعیت چنین نیست. سوال این است که بایکوت عظیمی که جریان روشنفکری درباره مسائل انقلاب اسلامی کرده از کجا ناشی می شود؟ جالب است که هزینه ساخت فیلم ها در ایران را دولت می دهد. اما آنچه که ما امروز با آن مواجهیم سینمایی است که از لحاظ تجاری شکست خورده است و الان حداکثر فروش بلیتش حدود ۸ میلیون تومان است و خیلی کم فیلمی همچون اخراجی ها ساخته می شود که در بین تمام فیلم های ساخته شده رکورددار می شود. اما چون این فیلم به نشانه شناسی انقلاب اسلامی نزدیک شده است تمام جریان های روشنفکری آن را نقد می کنند.
جلیلی تصریح کرد: امروز ما با سینمای دولتی کاملاً متکی به بیتالمال که ماجراهای بعد از انقلاب را بایکوت کرده روبرو هستیم. مثل فیلم «زمان می ایستد» مضمون این فیلم این است که یک دختر آبستن که همراه دوست پسرش می خواهد از مرز ایران فرار کند به دلیل خیانت پسر، پس از درگیری با نیروهای انتظامی ایران از مرز فرار می کند اما چون فصل زمستان است دختر به کاروانی فراری مواجه می شود که همه آنها از سرما یخ زده و مرده اند و سرآخر خود دختر هم یخ زده و می میرد. تهیه کننده این فیلم حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی است که هنوز این فیلم هم توقیف است. فیلم دیگری که بخواهیم به آن اشاره کنیم «زمستان» است این فیلم داستانی از محمود دولت آبادی نویسنده روشنفکر قبل از انقلاب است که کارگردان آن آقای رفیع پیتز یک فرد مقیم فرانسه است که برای ساخت فیلم به ایران دعوت می شود. مضمون این فیلم زنی است که شوهرش برای کارگری به کویت می رود اما پس از مدتی خبری از شوهرش نمی شود و زن تصمیم به ازدواج می گیرد؛ این در حالی است که مرد پس از چند سال که یکی از پاهایش را از دست داده به ایران بر می گردد، این فیلم کاملاً سیاه است که باز هم تهیه کننده آن حوزه هنری سازمان تبلیغات هنری است. مثال دیگری که بخواهم به آن اشاره کنم فیلم «زادبوم» است که این فیلم در سال ۸۶ با هزینه بیش از ۷۰۰ میلیون تومان به عنوان پرخرج ترین فیلم سینمایی بود. تهیه کننده «زاد بوم» وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات اسلامی بود که این فیلم هم توقیف است. فیلم دیگری که می توان آن را نقد کرد فیلم «۴۴۴ روز» است، ماجرای این فیلم تسخیر لانه جاسوسی است که کل فیلم حرکت انسانی دانشجویان را در آن زمان محکوم می کند و به تمسخر امام راحل می پردازد. تهیه کننده این فیلم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است. فیلم دیگری هم که می توانم به آن اشاره کنم فیلم « آفساید» است که تهیه کننده این فیلم هم سازمان تبلیغات اسلامی است.
سردبیر نشریه راه گفت: روی سینمای جمهوری اسلامی ایران باید این نام را گذاشت: «کویت فیلم سازهای بی هنر و معاند» به عنوان مثال فیلم «پوپک و مش ماشاالله» که آخر ابتذال است در واقع به فرهنگ دینی مردم ایران فحش می دهد.
جلیلی اضافه کرد: سینمای ایران هم متن دارد هم حاشیه که حاشیه های آن شامل رسانه ها، محافل و مدیران است. امروز آنچه که یک سری ادعای دفاع از آن می کند باید به دو مسئله جواب دهد؛ یکی اینکه ثابت کنند فیلمهایشان سینما است یعنی نشان دهند فیلم هایشان از لحاظ تکنیک و حرفه ای چقدر سینمایی است؟ و دوم اینکه ایرانی بودن آن را نشان دهند. چون در حال حاضر از هر ۱۰۰ فیلم ساخته شده، ۹۹ تای آن مربوط به شمال تهران است که اسم آن را هم سینمای ایران گذاشته اند.
جلیلی یادآور شد: سینمای ایران به اندازه انرژِی هستهای میتواند برای ایران قدرت بیاورد که شهید آوینی این مساله را ۲۰ سال پیش درک کرد.
وی در ادامه به مهمترین مضامین مغفول در سینمای ایران اشاره کرد و گفت: نشاط، امید و موفقیت، نقد درون گفتمانی و رو به جلو، تاریخ ایران و انقلاب، دفاع مقدس و دشمن شناسی از جمله مضامین مهم مغفول در سینمای ایران است. ما نتوانسته ایم همانند کشورهای دیگر دشمنان خودمان را در فیلم هایمان نشان دهیم مثلاً کدام کشور جز ایران در معرض کارهای جاسوسی قرار دارد ما از این موارد می توانیم فیلم های جاسوسی قوی بسازیم.
جلیلی در خاتمه به تهدیدات موجود در سینمای ایران اشاره کرد و گفت: یکی از تهدیداتی که در سینمای امروز ایران دیده می شود؛ نقد برون گفتمانی است. مثل؛ فیلم « صد سال به این سالها» که به نظر بنده این فیلم به سفارش سازمان سیا ساخته شده است. تهدید دیگری که در سینمای ایران دیده می شود سینمای اجتماعی روشنفکری است. مثل؛ فیلم «پوپک و مش ماشاالله» و «سنتوری». تهدید آخری هم که سینمای ایران را دربر گرفته، ساخت فیلم فارسی مبتذل است که با گرایشات روشنفکری ترویج می شود.