اینک تنها محاکمه کردن تعارفآمیز عاملان و واسطهها کافی نیست، بلکه باید روند و مسیری که به اینجا منتهی شده، مورد مطالعه قرار گیرد و فرآیندی که ـ با مجموع سوابق و پیشینهها ـ چنین فرصتی ایجاد کرده، بررسی شود. روی دادن این خیانت و جرم بزرگ، نشان میدهد که اسباب و عوامل و زمینههای وقوع چنین جرمهایی در فضای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ما وجود دارد و همین زمینهها باعث روی دادن موارد متعدد از جرمهای ریز و درشت شده که متأسفانه چندان مورد توجه قرار نگرفتهاند. حال اگر حیثیت دینی نظام جمهوری اسلامی ایران را در نظر بگیریم و تعالیم اسلامی را مدنظر داشته باشیم، وضعیت وحشتناک است. ما پیروان امامی هستیم که یک کارگزار حکومت خود را فقط بهخاطر حضور در یک مهمانی اشرافی، چنان مورد مؤاخذه کتبی قرار داد که قرنهاست هنوز بدنام مانده و فریاد عدالتخواهی امیر مؤمنان تن و جان تاریخ را قرنهاست که میلرزاند.
سیره و رفتار پیامبر اکرم و اهلبیت (علیهمالسلام) او، در اینگونه امور که پای حق و حقوق مردم در میان میآید، آشکار است و نیاز به تذکر ندارد. من فقط در اینجا از زاویه نگاه یک مبلّغ دین میخواهم یک پرسش مطرح کنم: وقتی ما حکومت و نظام را نهتنها اسلامی میدانیم، بلکه به اشکال مختلف همهچیز را با شعارهای مذهبی و دینی گره زدهایم و از در و دیوار پیام و ادعای دین و مذهب بر سر و روی مردم میباریم و سخنان خود را با نام خدا و دعای «اللهم عجل لولیک الفرج» آغاز میکنیم، با وقوع چنین رخداد شرمآور و موارد مشابه آن آیا جایی برای توقع دینداری از مردم باقی میگذاریم؟
آیا دیگر میتوان به کسی اعتراض کرد که چرا حجاب اسلامی را رعایت نکرده؟ آیا میتوان مچ کسی را گرفت که مثلا 100 هزار تومان رشوه گرفته؟ آیا میشود به جوانی ایراد گرفت که نوار فلان خواننده را گوش داده یا فیلم فلان هنرپیشه غربی را تماشا میکند؟ آیا میتوان دیش ماهواره را از پشتبام خانه مردم جمع کرد، چون مثلا خلاف قانون است؟ آیا ضربهای که نه این اتفاق، بلکه موارد بسیار ناچیزتر از این، به عقیده و باور دینی مردم میزند میتوان ارزیابی و محاسبه کرد؟
دین در اساس یعنی قانونمندی و پایبندی به قانون الهی و ما در ترویج دین از مردم میخواهیم حتی «مثقال ذره» را فرونگذارند. رساله توضیحالمسائل مراجع تقلید آکنده از مسائلی است که درباره جزییات و تفاصیلی در حد چند گرم و چند سانتیمتر بحث میکند و حال با اختلاسی مواجه هستیم که تعداد صفرهایش را نمیتوانیم بشماریم. این اختلاس در آن سر دنیا اتفاق نیفتاده که آن را به ضرب و زور استکبار جهانی و توطئه صهیونیستها توجیه کنیم، بلکه با حمایت و زمینهسازی کسانی رخ داده که بالاترین مسئولیتها را در همین نظام اسلامی دارند. دیگر در چنین شرایطی از پایبندی به کدام قانون میتوان سخن راند؟
اگر نظام و حکومت ما دینی نبود، اکنون میشد به بهانههایی موضوع را رفع و رجوع کرد؛ ولی در چنین وضعیتی باید گفت که به تعبیر امام علی (علیهالسلام): «فلو أن امری مسلما مات من بعد هذا أسفا ما کان به ملوما بل کان به عندی جدیرا»
«اگر کسی از تأسف و حسرت بمیرد جا دارد و نباید او را ملامت کرد.»
هنوز چندان از ماه رمضان نگذشته که برای کفاره و فطریه با مردم بحث کردهایم که مثلا برای هر نفر 800 تومان بپردازند یا 850 تومان! یعنی بر سر 500 ریال حرف داشتهایم و از آنان خواستهایم به قانون و شرع الهی، در حد چند ریال پایبند باشند و در همینحال میبینند ارقامی با امضا و تأیید برخی جابهجا شده که حتی نمیتوانند حجم و مقدارش را محاسبه کنند.
این رویداد بزرگتر از یک خطای اقتصادی یا حتی جرم سیاسی یا فرهنگی است و جدا معتقدم آثار و عوارض و پیامدهای اعتقادی و دینی فراوان دارد. برخی به آرامش و سادگی میگویند: «چنین اتفاقاتی باعث بیاعتمادی مردم به نظام میشود.» و چنان صحبت میکنند که مثلا درباره یک قاتل بگویی: «باعث آزار مقتول شده است!»
مهمترین معیار و شاخص نظام دینی در مقایسه با مطالبات عمومی کارآمدی است و چنین رویدادهایی موجب تقویت باور و قناعت عمومی به ناکارآمدی نظام و در نتیجه ترویج سکولاریسم خواهد بود. یعنی هرچه در کلاس و بحث نظری و تئوریک رشتهایم که حاکمیت باید دینی باشد، عملا پنبه میکند و عوارض و آسیبهای دینی ماجرا را کسی درمییابد که با مخاطب عمومی و نسل جوان مستقیما سروکار داشته باشد.
یک نکته را هم نباید از نظر دور داشت که سوءاستفاده این جریان از اعتماد رهبری خیانت بزرگی است که ضربههای اساسی به کیان نظام و حیثیت آن میزند و البته بسیار مشکوک است. تنها بررسی همزمانی برخی از اتفاقات در چند سال اخیر شاید کلید گشودن رمزهای بسیاری باشد. رییسجمهوری زمانی با خانهنشینی خود جنجالآفرینی میکند که انقلابهای اسلامی منطقه جهان را به خود مشغول داشته و همین اختلاس کبیر زمانی توجه همه را به خود معطوف میسازد که کنفرانس بیداری اسلامی در تهران میتواند تحولات جدید و تازهای را در معادلات سیاسی جهان رقم بزند.
آیا بحرانآفرینیها و مسألهسازیهایی چنین در زمانیکه آرمانهای بلند امام و انقلاب در حال شکوفایی است و رهبر انقلاب بیش از هر زمان دیگر نیاز بههمراهی و همدلی یاران خود دارد، طبیعی و ساده بهنظر میرسد؟ آیا چنین خیانتهای بزرگی مستقیما به عقیده و باور دینی مردم ضربه نمیزند؟ بهراستی آیا چنین ضربههایی بزرگتر از یک مقاله یا یادداشت ساده مطبوعاتی نیست؟
در شرایطی که بسیاری روزه خود را در همین ماه مبارک رمضان با نان خالی و آب افطار کردهاند و بسیاری از ضرورتهای ابتدایی زندگی محروم هستند سوءاستفادههای کلان چگونه قابلتوجیه است.
وقتی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباره تفسیر این حدیث شریف سؤال شد که: «غیبت از زنا بدتر و شدیدتر و خطرناکتر است.» فرمودند: زیرا آن گنهکار روسیاه ممکن است به درگاه خدا توبه کند و آمرزیده شود، اما کسی که غیبت کرده با صاحب حق طرف خواهد بود و غیر از خدا پای دیگران در میان است.
واقعا در این اختلاس و موارد مشابه آن پای چند نفر در میان است. چند هزار نفر، چندصد هزار نفر، چند میلیون نفر؟ آیا کم هستند کسانیکه فقط قطرهای از این دریا میتوانست آنها را از اعتیاد نجات دهد و مسیر زندگیشان را عوض کند؟ آیا کم هستند کسانیکه فقط با ذرهای از اینهمه ممکن بود از فساد و تباهی جدا شوند و زندگی شرافتمندانهای داشته باشند؟ آیا کم هستند دختران و پسرانی که بهخاطر سر سوزنی از این ارقام و مبالغ سالهاست نتوانستهاند به خانه بخت بروند؟ آیا نیست جانبازی که در خودرو شخصی خود کنار خیابان زندگی میکند؟ آیا نیست مرد بزرگوار و محترمی که بهخاطر چندصد هزار تومان به زندان افتاده؟ آیا در پیرامون ما فراوان نیستند از این موارد که همه در آن مبالغ هنگفت سهم و حق دارند؟ و آیا این مجرمان میتوانند از یکایک آنان حلالیت بخواهند و حق آنان را ادا کنند؟
هفته نامه پنجره