حسین قدیانی/به نقل از سایت قطعه 26
مثل اینکه امروز سالگرد شهادتت بود، آقامجید پازوکی. ببخشید که یادم رفته بود. صدا و سیما هم یادش رفته بود. سهم تو از رسانه ملی، عین سهم توست از بی بی سی. شاید هم کمتر! گاهی VOA به تو فحش می دهد و گاهی مادر شهیدی که بغل دست اختلاس، اجاره خانه اش عقب افتاده، به جگرگوشه اش می گوید؛ ای بی معرفت!
آقامجید! من از روی عکست فهمیدم در چهارراه ولیعصر که این روزها شاید همین امروز، سالگرد شهادتت است. دلم گرفته. گاهی شهرداری، آرم شهرداری را بزرگ تر از عکس شهدا کار می کند. اینجا یکی هست به نام اسفندیار که به قول رئیس جمهور ۲۰ سال است که نماز شبش ترک نشده. عده ای حتی آن زمان هم که خامنه ای، «این عمار» می گوید، نماز می خوانند. احمدی نژاد خیال می کند که سفرهای استانی، جمهوری اسلامی را به پیروزی رساند. راستی آقامجید! این هفته دادگاه حاج منصور است. بنده خدا در دادگاه، باید «روضه باز» بخواند!
آقامجید! می خواهم درددل کنم با تو، اما یادم رفته چه سالی از سال های بعد از جنگ به شهادت رسیدی. حوصله جست و جو لای مجلات جنگ را هم ندارم. گور بابای گوگل. اصلا چه فرقی می کند چه سالی و دقیقا کجا به شهادت رسیدی. مهم این است که نیستی. پیش از ما بهتران لابد خبری از اختلاس نیست. راستی! تو هم گمانم تابعیتت دوگانه بود! بچه های وزارت نفهمیدند که ملیت تو مال کربلا بود. تو در رفتی بهشت، و عده ای فرار کردند تورنتو. اختلاس هم الان دیگر اسمش اختلاس نیست؛ هفته اول اختلاس بود، هفته دوم شد تخلف مالی، هفته سوم شد ناهنجاری اقتصادی، هفته چهارم شد سوء استفاده، هفته بعد هم که صفرها از جلوی پول ملی سفر کنند، ملت یک چیزی هم بدهکار می شود به دولت! بخند به ریش ما! حق داری مرد! فدای اون خنده های قشنگت! فدای آخرین نگاهت…
آقامجید! در ۷ + ۸ یا ۸ + ۹ یا چی + چی، اصلا دعوایی نیست و همه با هم در کسب قدرت، وحدت دارند و به جز شهدا، همه چهره های شاخص اصولگرا حتی جاسبی، در این همایش های سیاسی نماینده دارند. اصول گرا اما تو بودی، که شهادت بعد از جنگ، از اصولت بود. من به جای صندوق، می خواهم رایم را در تابوت تو بیاندازم و به شهدا رای بدهم. روزگاری بود که بزرگان، ملت را جذب می کردند، اما حالا حسن آقا پله می خوره باید فلانی رفسنجانی را نگه دارد و مکانیک سر کوچه، بهمانی نژاد را! نمی دانم؛ زمانه عوض شده، یا ما آدم ها عوضی شده ایم!
آقامجید! اگر به ریش ما بخندی، حق داری. تو در تفحص، پیکر شهدا را کشف می کردی و نسبت می دادی به محمودوند، به شاهدی، به آن شهید تفحص که اسمش یادم نیست، اما اینجا کاشفین اختلاس دارند به سر و کله هم می زنند. در فکه، تمام دوستان تو در تفحص، پشت یک وانت جا می شدند، اما اینجا هفلشت نفر، نمی گنجند در تمام مساحت ایران!!
آقامجید! پایداری در جبهه شما بود. ایستادگی هم. اصول گرایی هم. آهان! اسم آن شهید تفحص که یادم رفت، شهید علیرضا شهبازی بود. شاید هم نبود. شاید من دارم اشتباه می کنم. چند سال بعد همین موقع، من فکر می کنم که سید شهیدان اهل قلم، شهید حاج محمد احمد خرازی، سردار خیبر بود! و دوکوهه نام پادگانی است در جنوب، شاید هم بغل اردوگاه میرزا کوچک خان صحرایی!! مطبوعات و صدا و سیما و همه و همه به فکر جذب رای قشر خاکستری اند. کسی به فکر جذب خون شما نیست. من خوب می دانم که هنرپیشه زن معروف، به چه غذایی علاقه دارد، و در جریان وحدت گروه های اصول گرا هستم، اما نمی دانم که سنگر تو در فکه، سقفش آب می داد. دیر بجنبم، لیبرال بار می آورد مرا، نهادهای فرهنگی.
آقامجید! اگر سال بعد، همین موقع اسمت را فراموش کردم، تقصیر اراده های انقلاب اسلامی نیست، نقصیر اداره های جمهوری اسلامی است. راستی! خوب شد آن مین تو را کشت، و الا این زمین تو را دق می داد… در آن صورت، حتی شهید هم حسابت نمی کردند.
آقامجید! دیر رفتی، اما خوب رفتی…
راستی! بزرگترین بانک جهان اسلام، خانه رئیسش در ینگه دنیاست!! شما در ۸ سال جنگ، کی تورنتو را فتح کردید؟!