در ترسیم این فضا و جامعه اطلاعاتی ، اولین تعبیری که مرا به فکر فرو میبرد ((انفجار اطلاعات)) است که در نوشتاری از سید مرتضی آوینی خواندم آن روز تنها به یک ترسیم ذهنی از یک جامعه اطلاعاتی پرداختم زمانی که نهایت حجم اطلاعاتی که جابجا میشد از چند مگا بایت تجاوز نمیکرد. اما امروز در جامعه پیرامونی ما چندین هزار گیگا بایت اطلاعات در حال جابجایی است و تجهیزات نوین و تکنولوژی های بستری را فراهم کرده است که بسیاری از آرزوها که تا چند سال پیش باور نکردنی بود امروز امری محقق شده است اما این جامعه اطلاعاتی که در بستر فضای مجازی شکل گرفته است چیست و چه اهمیتی دارد و چرا باید در سطوح عالیه نظام برای آن اندیشه کرد؟

انفجار اطلاعات! نمی دانم چرا من از این تعبیر آنچنان که باید نمی ترسم. نیچه خطاب به فیلسوفان می گوید: « خانه هایتان را در دامنه های کوه آتشفشان بنا کنید » و من همه کسانی را که در جست و جوی حقیقتند مخاطب این سخن می یابم.[1]

این کوه آتشفشان که آوینی از آن یاد میکند کجاست و ما در مواجه با آن چه باید بکنیم؟ شاید برای پاسخ به این سوال باید کمی گسترده تر به موضوع پرداخت حقیقت آن است که دهکده جهانی واقعیت پیدا کرده است و حقیقت آن است که ما شهروندان مطیعی برای این دهکده بزرگ نیستیم و این موضوع غرب را به اضطراب می اندازد.

شهروندِ مطیع کسی است که وجود فردی اش مستحیل در جامعه ای است که پیرامون او وجود دارد، اعتراضی ندارد. استدلال های رسمی را می پذیرد و در صدق گفتار سیاستمداران تردید روا نمی دارد. تا آنجا تسلیم قوانین محلی است که عدالت را نه قبله قانون، که تابع آن می بیند. به آنچه فرا می خوانندش روی می آورد و از آنچه باز می دارندش پرهیز می کند. دروازه های گوش و چشم و عقلش برای پیام های پروپاگاندا باز است و مثلاً در ایران خودمان وقتی می شنود که «بانک فلان، بانک شماست »، باور می کند و پولش را در بانکی انبار می کند که جایزه بیش تری می دهد... و از این قبیل. و خوب! دهکده جهانی هم برای آنکه سر پا بماند به شهروندان مطیعی نیاز دارد که سرشان در آخور خودشان باشد. [2]

دهکده جهانی واقعیت پیدا کرده است، چه بخواهیم و چه نخواهیم، و ماهواره ها مرزهای جغرافیایی را انکار کرده اند. این همان دهکده ای است که گرگور سامسا[3] در آن چشم باز کرده است. این همان دهکده ای است که مردمانش صورت مسخ شده « کرگدن » های اوژن یونسکو[4] را پذیرفته اند. همان دهکده ای که مردمانش « در انتظار گودو » هستند[5]. این همان دهکده ای است که در آن مردمان را به یک صورتِ واحد قالب می زنند و هیچ کس نمی تواند از قبول مقتضیات تمدن تکنولوژیک سر باز زند. این همان دهکده ای است که بر سر ساکنانش آنتن هایی روییده است که هزاران کانال ماهواره ها را مستقیماً دریافت می کنند. این همان دهکده ای است که در آن روبوت ها عاشق یکدیگر می شوند. و این داستان همچنان ادامه دارد.

نگاه به فضای مجازی به عنوان یک پازل از دهکده ی جهانی ما را به این مهم متوجه میکند که باید سیاست ها و کارکردهای ما در این عرصه با سیاست های دنیای غرب متفاوت باشد چرا که دکترین انقلاب اسلامی در فضایی متفاوت محقق شده است و اگر بخواهیم که در این نبرد حق و باطل، میدان حق را خالی نکنیم باید بدانیم که نسبت انسان های انقلاب اسلامی با انسان های دهکده ی جهانی چیست؟  عجیب است که باز هم این همان دهکده ای است که در زیر آسمانش بسیجیان در رَمل های فکه زیسته اند، همان دهکده جهانی که در نیمه شب هایش ماه، هم بر کازینوهای « لاس وِگاس » تابیده است و هم بر حسینیه « دوکوهه » و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق او می گریسته اند. دنیای عجیبی است؟

ضرورت تشکیل شورای عالی مجازی به دستور امام خامنه ای خارج از آنکه به چه تاکتیک ها و تکنیک هایی منجر شود ناشی از یک تفاوت اساسی و عمیق است که باید به آن توجه کرد و بیش از این در این مختصر به آن نخواهیم پرداخت.

اما نسبت ما با این فضای موجود آن است که ما خانه هایمان را در بستر این آتشفشان خواهیم ساخت و با درک هوشمندانه با آن برخورد خواهیم کرد.

این عرصه بستری را محیا کرده است که بخش‌های خصوصی و دولتی می‌توانند خدمات مضاعف خود را در تمام طول شبانه‌روز عرضه کنند و فرصت‌های مضاعفی را برای همه‌ی شهروندان پدید آورند. البته در کنار این فرصت‌ها، تهدیدهای امنیتی و اجتماعی و فرهنگی نیز به نحو فزاینده‌ای گسترش یافته است؛
اهمیت این موضوع آن زمانی خود را نشان میدهد که رهبر معظم انقلاب در تعبیری بیان میکنند که حوزه فضای مجازی به اندازه‌ی انقلاب اسلامی اهمیت دارد.

ایشان در مقام تشبیه فرمودند که این فضا مثل یک رودخانه‌ی پر از آب و خروشان است که می‌آید و دائماً هم بر آب آن افزوده و خروشان‌تر می‌شود. اگر ما برای این رودخانه تدبیر کنیم و برنامه داشته باشیم؛ زه‌کشی کنیم و هدایت کنیم این رودخانه را تا به سد بریزد، می‌شود فرصت. اگر رهایش کنیم و برنامه‌ای برای آن نداشته باشیم، می‌شود یک تهدید.



[1]  آوینی – سید مرتضی - کتاب رستاخیز جان

[2]  همان

[3]  گرگور سامسا نام شخصیت خیالی داستان مسخ اثر فرانتز کافکا است، او در این داستان از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود به یک حشره غول‌پیکر تبدیل شده است.

[4]  نمایش‌نامه‌نویس و نویسنده فرانسوی با اصلیت رومانیایی است. او را بارزترین نماینده تئاتر پوچی می‌نامند. مشهورترین نمایش‌نامه یونسکو کرگدن‌ها یا کرگدن نام دارد که به فارسی نیز ترجمه شده‌است

[5]  در انتظار گودو اثر ساموئل بکت