جمهوری اسلامی ایران به دلیل ویژگیهای منحصربفرد و جهت گیریهای مستقل سیاست خارجی خود که برگرفته از آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی و آموزه‌های مکتب تشیع است، محدودیتها و چالش‌های گوناگونی را در عرصه بین الملل تجربه می کند. تقابل سیاست‌های کشورمان با منویات قدرت‌های برتر جهانی که در پی بسط و گسترش سلطه خود در نقاط مختلف جهان بویژه خاورمیانه هستند، منجر به بروز اصطکاکات زیادی در سطح منطقه ای و بین المللی گشته است. این قدرتها از تمامی ابراز در اختیار خود ازجمله روابط سیاسی، سازمان ملل، سازمان‌های تخصصی بین‌المللی، مکانیزم‌های اقتصادی و مالی، رسانه‌ها، افکار عمومی و … استفاده کرده و در تلاش هستند با اعمال فشارهای گوناگون تغییرات مطلوب را در جهت‌گیریهای ایران وارد سازند. قطعنامه های سازمان ملل، تحریم های اقتصادی و جنگ روانی، آشکارترین شکل این فشارها محسوب می‌شود.
از سوی دیگر قدرتمندتر شدن نقش افکار عمومی جهان که در سایه تحول ریشه‌ای در ابزارهای ارتباطاتی و شیوه‌های اطلاع‌رسانی ایجاد گشته، الزامات جدیدتری را برای هر گونه اقدام علیه سایر کشورها ایجاد کرده است. نقش آفرینی بیشتر افکار عمومی ایجاب می‌کند قبل از هر گونه اقدامی، زمینه های روانی و اجتماعی آن فراهم شود. همچنین راههای اعمال فشار متنوع‌تر و جدیدتری نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. اکنون تخریب وجهه جمهوری اسلامی ایران نزد افکار عمومی جهان به یکی از مهمترین اهداف غرب تبدیل گشته، چرا که در پیش گرفتن هرگونه اقدام عملی علیه کشورمان، از جمله اعمال محدودیت‌های سیاسی، اقتصادی و غیره نیازمند همراه ساختن افکار عمومی جهانی است.
در عین حال افکار عمومی داخل کشورهای هدف نیز مورد توجه بیشتر قرار گرفته و شاهد برنامه‌ریزیهای گسترده‌ای در این زمینه هستیم. شبکه‌های مختف ماهواره‌ای و سایتهای گوناگون اینترنتی ابعاد فعالیت خود را توسعه داده و در هماهنگی کامل کوچکترین واقعه داخلی را به سرعت به یک جنجال خبری تبلیغاتی تبدیل می‌کنند. دامنه سیاه نمایی علیه کشورمان بحدی گسترش یافته که بسیاری از خارجیان هیچگونه علاقه ای برای سفر به ایران ندارند و تعداد اندک علاقمندان نیز شهامت انجام چنین کاری را در خود نمی‌بینند. در مقابل، برخی که موفق به سفر می‌شوند، صادقانه اعتراف می‌کنند که تجربیات عینی آنها تفاوتی آشکار با شنیده‌های قبلی‌شان از رسانه‌های غربی دارد.
سازمان ملل و بسیاری از دیگر سازمان‌های بین‌المللی نیز به‌نوبه خود سیاست تبعیض آمیزی را علیه جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته‌اند و سازمان‌های غیردولتی همانند دیده‌بان حقوق‌بشر و عفو بین‌الملل هم بر اساس دستوالعمل‌های خاص و در راستای اهداف قدرتهای بزرگ عمل می‌کنند. سیاست‌های منصفانه و بحق ایران در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و مقاومت در برابر سلطه طلبی ها، حمایت از تروریسم توصیف شده و در عوض تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی نادیده گرفته می‌شود. سیاستمداران، روزنامه‌نگاران، سازمان‌های غیردولتی و حتی اندیشمندان غربی دست در دست هم جنگ روانی را علیه کشورمان هدایت می‌کنند که نتیجه آن ترسیم چهره‌‌ای ناپسند از ایران و کاهش اعتبار و وجهه آن بویژه در جوامع غربی بوده است.
روشن است که راه مقابله با چنین سیاست‌هایی تنها بکارگیری دیپلماسی رسمی و سنتی و مذاکره با مقامات سایر کشورها نیست. اگر غربیها با بکارگیری دیپلماسی عمومی سعی در تخریب وجهه ایران دارند، بهترین راه مقابله، بکارگیری ابزار دیپلماسی عمومی با هدف افزایش اعتبار بین‌المللی است. با این حال بنظر می‌رسد که اهمیت نقش دیپلماسی عمومی و تاثیر غیرقابل انکار آن بر معادلات جهانی به اندازه کافی در داخل کشور تبیین نشده و اقدامات پراکنده فعلی نیازمند برنامه ریزی منسجم و هدفمند است.

نفوذ، چهره، اعتبار 
در عصر اطلاعات، اعتبار ملی به دارایی مهمی تبدیل شده و «قدرت نرم» ابزار مهمی در اختیار سیاست خارجی است. برقراری ارتباط، آموزش و ترغیب و تشویق جایگزین نیروی نظامی گشته و در روابط خارجی نقش اول را پیدا کرده است. اعتبار ملی به معنی تصویری که مردم سایر کشورها در مورد رفتار و عملکرد یک کشور در ذهن خود دارند، روز به روز مورد عنایت بیشتری قرار می‌گیرد و ارتباطات گسترده و هوشیارانه بستر چنین فعالیتهایی است. حتی امریکا علیرغم برخورداری از منابع قابل ملاحظه قدرت سخت، روزبه روز بیشتر به سمت استفاده از قدرت نرم متمایل شده و سیاستهای اخیر این کشور بویژه در عراق و خاورمیانه شاهد این امر است. بر این اساس برخی معتقدند که در جهان کنونی با تمامی اوصافی که ذکر شد یکی از مهمترین پایه های استراتژی اصلی یک کشور "ارتباطات" است.
جنگ‌های آتی جهان نه جنگ نظامی بلکه جنگ چهره‌سازی و کسب اعتبار و یا در مقابل، تخریب چهره و اعتبار است. سیاست‌های جدید آمریکا در دوره اوباما که با شعار تغییر آغاز گشت، در واقع تلاش این کشور برای ترمیم اعتبار و وجهه مخدوش شده آن کشور در نتیجه جنگ عراق و افغانستان بود. اکنون غربیها برای مقابله با ایران علاوه بر ترسیم چهره جدید از خود تلاش بی‌وقفه می‌کنند تا چهره جمهوری اسلامی ایران را مخدوش سازند. این روند اگرچه از اولین سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی در دستور کار آنها قرار داشته اما اکنون با بهره‌گیری از ابزارهای جدید ارتباطی وارد مرحله جدیدی شده است. جنگ علیه ایران نه تنها در راهروهای سازمانهای بین المللی و دیپلماسی دوجانبه و سنتی بلکه در نشریات، تلویزیونها و اینترنت جریان دارد. آیا در مقابل جمهوری اسلامی ایران توجه کافی به بهره‌گیری از عامل ارتباطات نموده و استراتژی دیپلماسی عمومی را طراحی کرده است؟ 

دیپلماسی عمومی 
دیپلماسی عمومی به اختصار نبرد برای تسخیر قلبها و مغزها توصیف می‌شود. هرگونه تلاش برای برقراری ارتباط مستقیم با مردم یک کشور و هدایت افکار عمومی آن بسوی اهداف موردنظر، دیپلماسی عمومی نام دارد. برخی دیپلماسی عمومی را تنها تغییر نامی برای تبلیغات می‌دانند. برخی نیز اوج بکارگیری این حربه را دوران جنگ سرد دانسته و توجه مجدد به آن را پس از وقایع 11سپتامبر قلمداد می‌کنند. در هر صورت هدف دیپلماسی عمومی همراه ساختن افکار عمومی کشور هدف، تاثیر بر تصمیم‌گیران آن کشور، ایجاد تصویر و وجهه مطلوب از خود و یا حتی تغییر رژیم یک کشور می‌تواند باشد.
دیپلماسی عمومی سنتی از ابزارهایی همانند شبکه‌های تلویزیونی بین‌المللی، تبادل دانشجو، محقق، اندیشمند و هنرمند، برگزاری فستیوال و نمایشگاه، تاسیس مراکز فرهنگی، آموزش زبان و ایجاد انجمن‌های دوستی و تجاری بهره می‌برد که هنوز نیز رواج دارد. در این میان شبکه‌های تلویزیونی با هدف تاثیرگذاری بر عموم مردم کاربرد دارد ولی سایر شیوه‌ها که غالبا نیز فرهنگی است نخبگان جامعه را هدف قرار می‌دهد و تلاش می‌کند ضمن ایجاد برداشت و تلقی طولانی مدت، رهبران آتی را شناسایی و پرورش دهد. بعنوان مثال طی پنجاه سال گذشته، دیپلماسی عمومی بخشی از دیپلماسی امریکا در قبال افریقا بوده است. برنامه های دیپلماسی عمومی این کشور رهبران نوظهور را شناسایی و پرورش داده و تبادلات فرهنگی و تحصیلی را افزوده است. در حال حاضر نیز ارتش امریکا طیفی از تلاشهای دیپلماسی عمومی را در این قاره دنبال می‌کند.
اوایل قرن حاضر تمایز میان دو نوع دیپلماسی عمومی نوین و سنتی نیز به‌تدریج آشکار گردید. در سال‌های اخیر در سایه تحولات ریشه‌ای که در سیاست، ارتباطات و حتی روابط بین‌الملل حادث شده ما شاهد تغییر در شیوه‌های دیپلماسی و در نتیجه دیپلماسی عمومی هستیم. حرکت تدریجی از حکومت‌های دیکتاتوری بسوی دموکراسی، بروز تحول عمیق در عرصه‌های ارتباطات و فناوریهای اطلاعاتی، دسترسی گسترده به اینترنت، جهانی شدن فعالیت خبری و خبررسانی و خلق مفهوم دیپلماسی شهروندی Citizen Diplomacy همگی منجر به تغییر مفهوم قدرت شده است. امروز نه تنها قدرت اقتصادی یا نظامی(قدرت سخت) بلکه وجهه و اعتبار یک ملت یا رهبر، ارزش‌ها، سیاست‌ها، عملکرد و نیز توانایی کنترل فرایند اطلاع‌رسانی، جایگاه یک کشور را در عرصه بین‌المللی رقم می‌زند. از این رو شکل نوینی از دیپلماسی عمومی مورد بهره برداری قرار می‌گیرد.

 

دیپلماسی عمومی نوین توسط کشورها و یا حتی نهادهای غیردولتی و افراد اعمال می‌شود. این دیپلماسی بر قدرت نرم تکیه دارد و ارتباطی دوطرفه را ایجاد می‌کند که هر یک موجب تقویت دیگری است. در این دیپلماسی عمومی ایجاد نشان (Brand) برای یک ملت مورد توجه قرار می‌گیرد و این مفهوم حتی در عرصه‌های الکترونیک نیز دنبال می‌شود. تفاوت عمده این دیپلماسی با فعالیت تبلیغاتی در این است که دیپلماسی عمومی نوین سیستم ارتباط دو طرفه ای را برای گفتگو با دشمنان و دوستان ایجاد می‌کند و با ارائه اطلاعات مستند تلاش می‌کند طرفهای مقابل را به حمایت از سیاستهای مورد نظر تشویق کند.
بومی‌سازی سیاست خارجی با هدف آگاه ساختن جامعه از کلیه تحولات روابط خارجی، یکی از ویژگیهای دیپلماسی عمومی نوین است. تحول در شیوه های ارتباطات و اطلاع رسانی موجب از بین رفتن شکاف میان سیاست خارجی و داخلی گشته و امروزه شاهد امتداد دامنه سیاست خارجی به داخل کشور و نیز برعکس هستیم. هر اتفاقی در عرصه سیاست خارجی به سرعت به یک موضوع بحث داخلی تبدیل می‌شود و هر رویداد داخلی تاثیر مستقیم بر سیاست خارجی دارد. از این رو دیپلماسی عمومی نوین نه تنها جوامع خارج از مرزها بلکه افکار عمومی داخلی را نیز بطور هم زمان هدف می‌گیرد. وزرای خارجه دیگر به تنهایی قادر به تامین منافع ملی نیستند و بازیگران جدیدی در عرصه سیاست خارجی نقش آفرینی می‌کنند. برخی دولتها بمنظور توجیه افکار عمومی داخل نسبت به سیاستهای خارجی خود، سفرا و مقامات وزارت امور خارجه را مامور ساخته اند با حضور در محافل علمی و عمومی شهرهای مختلف نسبت به برقراری ارتباط با افکار عمومی داخل اقدام نموده و حمایت داخلی لازم از سیاست خارجی را تضمین کنند. استفاده از انواع ابزار اطلاع رسانی نیز در این زمینه مورد توجه قرار گرفته است. 
بعلاوه در دیپلماسی عمومی نوین نقش قدرت نرم پررنگ‌تر می‌شود. در واقع هرچه قدرت نرم یک کشور افزایش یابد موجب افزایش توان دیپلماسی عمومی شده و از سوی دیگر موفقیت دیپلماسی عمومی، تقویت قدرت نرم را به دنبال خواهد داشت. قدرت نرم برخلاف قدرت سخت، بر جذابیت، ترغیب و تشویق تکیه دارد. قدرت نرم از جذابیت ارزش‌ها، فرهنگ، سیاست‌ها و عملکرد یک کشور ریشه می‌گیرد و با توجه به ترجیح تشویق و ترغیب بر زور و اجبار، قدرت نرم نیز بر قدرت سخت برتری دارد. دیپلماسی عمومی بعنوان ابزار قدرت نرم با بهره‌گیری از جاذبه‌ها و اعتبار و وجهه یک کشور بر اذهان و قلب‌های مخاطبان تاثیر گذاشته و از راه تشویق و ترغیب، منافع ملی را تامین می‌کند ( به‌عنوان مثال برخی منابع قدرت نرم آمریکا را هاروارد، هالیوود، مایکروسافت و مک دونالد معرفی می‌شود). اگرچه عده ای معتقدند که قدرت نرم نیز از قدرت سخت نشات می گیرد و جذابیت ابرقدرتها بیشتر بخاطر توانایی های نظامی، اقتصادی و زیرساختهای تکنولوژیک است، اما غفلت از منابع ذاتی قدرت نرم حتی بر مبنای نظریه قدرت هوشمند (ترکیب قدرت نرم و سخت) نیز پذیرفته نیست.
همچنین دیپلماسی عمومی نوین در مقایسه با شیوه‌های قدیمی‌تر تاکید بیشتری بر ایجاد گفتگو و ارتباط دو طرفه دارد و تمامی تلاش ممکن بکار گرفته می‌شود تا علایق، آرزوها و تمایلات مخاطبین نیز شنیده شود. تبادل نظر در این نوع از دیپلماسی تا آنجا اهمیت می‌یابد که برخی "شنیدن" را اولین گام در تدوین هر نوع استراتژی دیپلماسی عمومی می‌دانند. در این نوع از دیپلماسی، امکاناتی برای دریافت پیام‌های مخاطبین فراهم می‌شود که یکی از مهمترین آنها انجام نظرسنجی است. ارزیابی علمی افکار عمومی از طریق نظرسنجی این امکان را فراهم می‌سازد تا در چارچوب یک استراتژی ارتباطاتی، پیام‌های مناسب برای مخاطبین طراحی شده و براساس یک برنامه مشخص در جامعه هدف توزیع و منتشر گردد. در اینجاست که مدیریت موفق اطلاعاتی می‌تواند منجر به تاثیرگذاری پوشش رسانه‌ای یک واقعه شده، روایت مورد نظر را اشاعه داده و چارچوب کلی آن را تعیین کند. ابزارهای جدید ارتباطی همچون شبکه های اجتماعی فیس بوک و توییتر نیز امکان ارتباط دوطرفه و اطلاع از نظرات مخاطبین را بخوبی فراهم می‌کند. نقش این ابزارها در تحولات اخیر منطقه و روی آوری دولتهای مختلف ( بخصوص غربی ) به استفاده از این امکانات برکسی پوشیده نیست.
ایجاد نشان یا چهره سازی (Nation Branding) برای یک ملت، بعد دیگری از دیپلماسی عمومی نوین را شامل می‌شود. نشان به‌منزله بعد ذهنی و احساسی یک محصول است که شانس شناخت و مراجعه مردم به آن محصول را بالا می‌برد. همچنانکه نشان، تلقی و برداشت مشتری از یک محصول تعبیر می‌شود، تعیین نشان برای یک ملت نیز به همین منوال تلقی افکار عمومی سایر کشورها از آن ملت را شکل داده و در صورت بهره‌برداری صحیح می‌تواند بعنوان منبع قدرت نرم عمل نماید. کشورهای مختلفی تلاش برای ایجاد نشان را تجربه نموده‌اند و نتایج حاصل از این تلاش‌ها نیز در بسیاری از موارد منجر به تغییر چهره یک ملت به سوی هدف مطلوب و افزایش قدرت نرم شده است. در عین حال توجه به این نکته مهم ضروری است که در چهره سازی از یک ملت، نشان انتخاب شده باید ریشه در واقعیت‌ها داشته و کاملا شفاف باشد. در غیر این صورت چنین تلاشهایی به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. بریتانیا در اواخر قرن بیستم نشان Cool Britania را برگزیده بود و بلژیک نشان be را مورد استفاده قرار می‌دهد. لیتوانی نیز در ژانویه 2011 یک عطر را بعنوان بوی لیتوانی معرفی نموده است. 
در دیپلماسی عمومی نوین اینترنت نیز به‌عنوان یکی از مهمترین ابزارهای برقراری ارتباطات و توزیع اطلاعات از اهمیت فزاینده ای برخوردار گشته است. تقریباً تمامی کشورها و حتی بازیگران غیردولتی از اینترنت برای نمایش تاریخ، سیاستها، ارزش‌ها، فرهنگ، دانش و دیگر دستاوردهای خود استفاده می‌کنند. اینترنت فرصت منحصربفردی را برای بازیگران گوناگون فراهم می‌آورد تا به معرفی خود پرداخته، اطلاعات غلط و انحرافی را اصلاح کنند و در عین حال مخالفان را مورد حمله قرار دهند. چهره الکترونیکی که از طریق اینترنت ایجاد می‌گردد کارآیی زیادی پیدا کرده و قابل رقابت با چهره ایجاد شده توسط ابزارهای متعارف است. معمولا این چهره‌های الکترونیکی در وب‌سایت‌های رسمی رؤسای جمهور، وزیران و به ویژه وزرای امور خارجه، گردشگری، دفاع و اطلاعات ظهور پیدا می‌کنند. سازمان‌های غیردولتی نیز به همین منوال از اینترنت برای پیشبرد اهداف خود و ارائه وجهه‌ای مطلوب بهره می‌برند.
شاید مهمترین ویژگی دیپلماسی عمومی نوین آن‌ است که باید ارتباط مستقیم با سیاستها و عملکردها داشته باشد. در پیش گرفتن عملکرد و خط مشی صادقانه، عادلانه و بی نقص ضرورت موفقیت در دیپلماسی عمومی نوین است. مخاطبین دیپلماسی عمومی اعم از داخلی و خارجی، تنها به اطلاعات و مطالبی که منتشر می‌شود توجه نمی‌کنند، بلکه رفتار و عملکرد دولتها نیز توسط مخاطبین داخلی یا خارجی بررسی و ارزیابی می‌شود. دولت امریکا علیرغم تلاشهای گوناگون و تحمل هزینه های گزاف برای ارتقاء وجهه خود و راه اندازی رسانه ها و شبکه های تلویزیونی همانند "الحره" موفق به کاهش نفرت عمومی از سیاستهای جنگ افروزانه خود در خاورمیانه نگردید و اکنون چاره کار را در "تغییر" سیاست و عملکرد خود می‌بیند.
با توجه به مطالب فوق روشن است که طراحی یک دیپلماسی عمومی کارآمد و نیز اجرای آن مستلزم ارزیابی دقیق وجهه یک بازیگر در سطح جهانی است. وجهه یک کشور نه تنها از طریق ارزیابی رسانه‌ها و یا نظرخواهی عمومی، بلکه از راه بررسی برخی فعالیت‌های بین‌المللی نیز قابل ارزیابی است. قطعنامه‌های سازمان‌های بین‌المللی و الگوی رای کشورهای عضو، فعالیتها و بیانیه‌های سازمان‌های غیردولتی، ارتباطات سیاسی با دیگر کشورها، مباحث و مصوبات مجالس و مجامع سیاسی سایر کشورها، بیانیه‌های سیاسی که توسط سران معتبر جهانی صادر می‌شود، نتایج سفر مقامات عالیرتبه مثل رئیس دولت یا وزیران برجسته که در قالب بیانیه مشترک تبلور می‌یابد، پذیرش و یا رد مفاهیم سیاسی که توسط رهبران یک کشور بکار می‌رود، وب‌سایت‌های معارض و یا مدافع، تحریم‌های رسمی و غیررسمی، اقدامات قانونی در دادگاههای بین‌المللی، روند افکار عمومی در سطح جهان و پوشش رسانه‌ای از جمله معیارهای مناسب برای تشخیص میزان اعتبار و وجهه یک کشور در سطح جهانی هستند.

در سالهای اخیر بسیاری از کشورهای جهان با هدف انطباق با تحولات جدید و استفاده از فرصت های پیش رو، نهاد دیپلماسی عمومی (معاونت خاص دیپلماسی عمومی در وزارت امورخارجه یا نهاد مستقلی) را ایجاد کرده‌اند. این نهاد کلیه فعالیتهای دیپلماسی عمومی (شامل امور رسانه‌ای، فعالیت‌های دانشگاهی، کتابخانه و اسناد، تبادل هنرمند، دانشجو، استاد، محقق و ... ، برگزاری دوره های آموزشی برای داوطلبان خارجی، برگزاری سمینارها و همایش‌ها، انتشار نشریه و کتاب و ....) را برنامه ریزی و هدایت کرده و در کنار دیپلماسی سنتی به پیشبرد منافع ملی در قالب غیر رسمی کمک می‌کند. 

تجربه سی سال گذشته جمهوری اسلامی ایران و به‌ویژه تحولات اخیر جهانی و منطقه‌ای نشان می‌هد که کشورمان بدلیل چالشها و محدودیتهایی که ذکر آن رفت تنها در حوزه مشخص و تعریف شده ای امکان استفاده از دیپلماسی رسمی و سنتی را دارد. به همین دلیل در شرایط کنونی، نیاز به مطالعه دقیق مفاهیمی چون قدرت نرم و دیپلماسی عمومی و بهره گیری از امکانات وسیع و احتمالا مغفول مانده این حوزه بیش از پیش احساس می‌شود. در عین حال طراحی استراتژی دیپلماسی عمومی در گام اول نیازمند روشن شدن جایگاه دیپلماسی عمومی در کشورمان و خروج این مقوله از ابهام و احیانا مظلومیت است.

به نقل فردا نیوز - مهرداد کیایی