اما با نگاهی دیگر و به دور از بسیاری از دقت های گاه غیر لازمِ منطقی-فلسفی، می توان تعریفی کارآمد از سینمای دینی ارائه داد:
برای این کار، در ابتدا می بایست هدف و غرض کسانی که اصطلاح سینمای دینی را به کار می برند و آنرا مطالبه می کنند، واکاوی شود و از این طریق تعریفی بر اساس غایت استعمال این اصطلاح ارائه داد.
دین گرایان همواره می کوشند تا در آینه ی هر پدیده ای، دین را به تمام و کمال مشاهده کنند؛ تا از آن راه اولا ایمان و عمل خود را خالص و صالح کنند و ثانیا آموزه های دینی را همه گیر و جهانی کنند.
در این میان سینما به عنوان پدیده ی بسیار موثر و به روز، مورد توجه آنان بوده و از دست اندر کاران این نهاد به طور جد مطالبه می کردند که سینما را به سویی سوق دهند که آموزه های دینی را در میان مخاطبانش تحکیم و تبلیغ کند.
بر این اساس می توان سینمای دینی را این گونه تعریف کرد: سینمایی که موجب تقویت و ترویج عناصر دینی در میان مخاطبانش گردد.
این تعریف با نگاهی هدف محور، عمگرایانه نیز بوده و از مشکلات بزرگی که با دقت های موشکافانه در واژه ی سینما و دین و نحوه اضافه ای ایندو حاصل می گردد، به دور است و کمک می کند در مراحل بعد پیش نیاز ها، موانع و امکانات چینین سینمایی بررسی و تحقیق گردد.
همواره دو رویکرد نسبت به سینمای دینی مطرح بوده: یکی رویکرد حداکثر گرایانه (که آرمان گرا و ایده آل گرا نیز می باشد) و دیگری رویکرد حداقل گرایانه (که تا حدودی عملگرا و ناظر به واقع و نتیجه است) :
الف) رویکرد حداکثر گرایانه در سینمای دینی: در این رویکرد، دین گرایان انتظار دارند دین، (با تمام ابعاد و لایه هایش) در سینما، (با تمام ظرفیت ها و لایه هایش) ظهور و بروز داشته باشد.
یک سر این طیفِ افراطی، تا بدانجا پیش می رود که سینمایی که سینماگرانش (در زندگی خصوصی) بی تقوایی در رفتار داشته باشند را خودبخود غیر دینی می داند. چه که بازیگر یا فیلمسازی که خود از ملکه عدالت و تقوا به دور باشد، چگونه می تواند در خدمت دیانت ناب باشد؟
و سر دیگر این طیف انتظار دارد که دین، با محور های "احکام؛ اخلاق و اعتقادات" در خروجی سینما مشاهده گردد. و دست کم صحنه یا روایتی که در آن عملی "غیر شرعی" انجام می گیرد در فیلم جای نداشته باشد و هیچ مضمونی که در "اخلاق یا اعتقادات" اسلامی مورد نکوهش قرار گرفته، در فیلم لا اقل ترویج نشود. (هر چند در نگاهی حداکثر گرا تر توقع می رود که مضامینی که با آموزه های "اخلاقی و اعتقادی" اسلام زاویه دارد ابدا به تصویر کشیده نشود)
چنین رویکردی، با چالش فقدان مصداق روبروست. [2] بعنی دین گرایان و مطالبه گران این سینما با مراجعه به مصادیق عینی و بیرونی بلافاصله به این نتیجه می رسند که هنوز مام سینما نسبت به تولد چنین فرزندی عقیم است.
البته یکی از ژانر های سینمایی که می تواند بسیار نزدیک به این رویکرد به شمار آید، "سینمای تاریخی" است. که در آن زندگی شخصیتی تاریخی/مذهبی یا پیشامدی تاریخی/مذهبی به تصویر کشیده می شود. اما حتی همین ژانر نیز در عمل مشکلات بسیاری را با خود به همراه می آورد. نخست آنکه مطالبه ی اصلی دین گرایان از سینما، روزآمدی و توانایی آن در حل معضلات امروزی انسان و جامعه است. حال آنکه سینمای تاریخی با تمام وجوه مثبتش فاقد پیامی صریح برای مخاطب امروزی است و او را در حل مشکلات جدی و جاری اش تنها می گذارد. دوم اینکه ساخت یک اثر تاریخی که تنها مستند به منابع موثق و مورد تایید نهاد دین باشد، امری بسیار دشوار و ناشدنی می نماید. لذا عموم فیلمسازان برای حل کمبود منبع، برای پرورش شخصیت ها و روایت ها یا به عنصر خیال روی می آورند و یا به منابع دست چندم و غیر معتبر تاریخی. هر دو راه، از دید طرفداران حداکثر گرا، ضربه هایی نابخشودنی به شخصیت ها و رویداد های تاریخی میزند تا جایی که گاه حتی عطایش را به لقایش می بخشند.
ب) رویکرد حداقل گرایانه در سینمای دینی: در این رویکرد، از فیلمساز به عنوان کنشگر اصلی در فرآیند تولید؛ انتظار می رود که دست کم یکی از عناصر و درون مایه هایی را که نسبتی با دین دارد، دستمایه ی فیلم خویش ساخته و با پرداختی هنر مندانه به تحکیم و ترویج این آموزه کمک کند.
این رویکرد نیز با این چالش روبروست که دین، دارای آموزه های گوناگونی ست و گزینش و اولویت دادن به آن امری سلیقه ای می نماید که عموما مورد اختلاف و جنجال قرار می گیرد. [3]
همچنین در اینجا با محور قرار گرفتن فیلمساز به عنوان مولف، مسئله ی برداشت شخصی از یک عنصر که در تماس با دین است، پیش می آید. و اساسا برداشت های آزاد و هنرمندانه از آموزه های دینی از جانب نهاد دین، یکی از آسیب های جدی و خطرات گمراه کننده، شناخته می شود. در نتیجه، این رویکرد شاید با مشکل فقدان مصداق روبرو نباشد اما عموما در نگاه نهاد دین، از سینمای دینی به سینمای جنجالی و یا حتی سینمای انحرافی و ضد دینی تبدیل می گردد. [4]
مشکلی دیگر که این رویکرد را تهدید می کند، تبدیل این سینما به سینمایی سفارشی و بخشنامه ای است. که نهاد دین برای آنکه در انتخاب سوژه سلیقه ای عمل نشود، آنرا به فیلمساز توصیه می کنند. و در مرحله ی بعد با تاکید بر دسته ای از واژه ها و صحنه ها، سعی می کنند برداشت آزاد و هنرمندانه ی فیلم ساز را با قید و بند مهار کرده و از در افتادن در ورطه ی اضلال و جنجال در امانش بدارند. که چنین رویه ای فیلمساز را از جایگاه مولف خارج کرده و خواهی نخواهی مانعی بر سر جوشش درونی و خلاقیت هنری او ایجاد می کنند. اینجاست که چنین آثاری بوی تصنع و تکلف گرفته و از تامین هدف اصلی که تحکیم و ترویج دین نزد مخاطبان سینما بود، دور می گردد و تنها مایه ی خرسندی و آرامش خیال نهاد دین را فراهم می کند.
در آخر با توجه به نوعی استحاله و بن بست در رخداد سینمای دینی، پیشنهاداتی جهت برون رفت از این تنگناها ارائه می شود:
1-نخست آنکه با نگاهی واقع بینانه، عدم امکان زایش سینمای حداکثر گرای دینی را بپذیریم. چه که دین آنچنان لایه های پیدا و پنهان و ابعاد ظریف و نکته سنجانه دارد که پوشش آن با توجه به ظرفیت های سینما و اقتضائات آن ممکن نبوده و عملا این رویکرد را به ناکامی منجر می کند. و یا باید اساسا انتظار سینمای دینی را کنار نهیم یا آنکه رویکرد حداکثر گرایانه را فراموش کنیم.
2-امر هنر و به خصوص سینما را امری تخصصی محسوب کنیم. تا پیش از پیدایش سینما رسانه های تبلیغیِ در خدمت دین منحصر در منابر و عزاداری ها بودند. و با توجه به ماهیت شان، شناخت آنها و درک اقتضائاتشان برای نهاد دین کار دشواری نمی نمود. اما سینما که در بستری کاملا مدرن شکل گرفته، حرفه ای منحصر به فرد بوده که مدیریت و تولیت آن توسط کسانی که تنها با دین آشنایند و اقتصائات ذاتی و طبیعی هنر و سینما را به طور حرفه ای نمی شناسند، نه تنها مذموم است که ناکارامد و ابتر نیز می باشد و سرخوردگی طرفینی را ایجاد می کند. لذا همانطور که نهاد دین پس از ورود تجدد، امر طبابت و معماری و نجوم و طبیعیات را کاملا به متخصصان اش واگذار کرد و به توصیه و ارشاد از بیرون بسنده کرد، نسبت به مقوله هنر و سینما نیز می بایست همین رویکرد را در پیش گیرد.
3-تفاوت سلیقه ها در برداشت از آموزه های دینی را به رسمیت بشناسیم و قرائت رسمی از دین را مانع ارتباط مستقیم و زنده و آزاد هنرمندان با دین نگردانیم. چه که رسالت انبیاء و به تبع آن نهاد دین تنها ارائه ی صحیح مفاهیم دینی است. و مسولیتی در قبال اینکه این مفاهیم در شبکه ی پیچیده ی ذهن مخاطب چگونه ترجمه شده و به زبان در می آید نداشتند. و هرگز مخاطبین دین را به خاطر فهمی متفاوت از دین، محکوم به انحراف و گمراهی نباید کرد. این امر با توجه به وجود مراتب مختلف فهم انسانی و لایه های مختلف گفتمان دینی بسیار بدیهی و قابل پذیرش می نماید. [5]
4-رویکرد بخشنامه ای که عموما به لوث شدن مفاهیم دینی می انجامد را برای همیشه فراموش کنیم. در غیر اینصورت سینماگرانی که با درکی هنرمندانه، لوث شدن مفاهیم دینی را متوجه می شوند، از کار کردن در حیطه ی سینمای دینی منصرف می کنیم. و هنر مندانی که شخصیت مستقل و خلافیت هنری برایشان از اولویت و اهمیت برخوردار است را برای همیشه سرخورده و مطرود می کنیم. این برخورد سلبی و حذفی منجر به فقر حرفه ای در پرداخت سینمای دینی شده و سینمای دینی را تا حدی غیر قابل دفاع پایین می آورد.
به نظر نگارنده در صورت غلفت از هر یک از پیشنهادات چهارگانه، طبیعتا می بایست سودای سینمای دینی را از سر بیرون کرد. و یا آنرا همچو پتکی بر سر اهالی سینما کوبید تا با برخورد های سلبی و حذفی عملا از نفوذ و اثر سینما در جامعه کاست و در فقدان این رسانه ی مدرن به رسانه های سنتی بازگردیم . و از برکات آن همچو گذشته بهره مند گردیم.
پانوشت:
[1]: با کاوش های عمیق در پدیده ی سینما و دین، گاه این چالش پیش می آید که ذات سینما خواستگاهی مدرن و سکولار دارد و این ابزار اساسا برای همنشینی با دین ساخته نشده. و تلفیق سینما و دین نوعی تناقض و پارادوکس است. و گاه با طرح مباحث زبانی، مقوله ی سینمای دینی را به دین سینمایی تاویل می کنند. و دین را به دو قسمت سینمایی و ناب تقسیم می کنند و لازمه ی تلفیق سینما و دین را تغیر ماهیت دین می دانند. و یا با جستجوی موردی در گونه های سینمایی، سینمای دینی را دارای هویت مستقل نمی دانند بلکه آن را متعلق به ژانر های دیگر محسوب می کنند.
[2]: "ما نه سینمای دینی داریم و نه فیلم کامل دینی" مسعود فراستی 26/2/91 همایش سینما و انقلاب اسلامی- به گزارش مشرق نیوز
[3]: مثلا فیلمسازی که معضل دروغ را برجسته می کند مورد انتقاد قرار می گیرد و یا در مقابل از فیلمی که نقش روحانیت را در اصلاح امور شخصی و اجتماعی برجسته می کند، حمایت می شود. صداقت و روحانیت هر دو مضمونی دینی هستند اما اینکه فیلمساز کدامیک را اولویت داده است امری شخصی و نسبی است که معمولا به طور مطلق مورد نقد قرار می گیرد.
[4]: فیلمساز متهم می شود که تحت عنوان معنویت و دین، افکاری التقاطی و گمراه کننده را ترویج می کند. مثلا یکی محکوم به ترویج گرایش های صوفیانه می شود دیگری مروج عرفان سکولار و خنثای غربی و فیلمساز دیگری برچسب روشنفکری می خورد و ...
[5]: در متون دینی اشاره های بسیاری به این شده که کلام انبیاء ظاهر و باطن های مختلفی دارد و تاویل های گوناگونی را بر می تابد. همچنین به موازات آن به اختلاف مراتب فهم آدمیان اشارات زیادی شده. و در نتیجه این پیچیدگی ها انبیاء و اوصیاء امر به صبر و حلم شدند:
فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر (یاد آوری کن که تو تنها یادآور هستی، و بر مردم تسلط نداری) غاشیه 22
الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه (مردم مانند معادن طلاو نقره هستند) کافی ج8 ص177
قرآن ظاهر ی دارد و باطنی و باطنش نیز باطن دیگری دارد تا هفت باطن. وسائل ج27 ص197
انتهای پیام
www.shafaqna.com/persian