نویسنده:  مهدی حسنی/ کارشناسی مسائل فرهنگی

ایمان یکی از محوری‌ترین عناصر دین است که نقش خود را به‌عنوان پشتوانه‌ی اعمال دینی ایفا می‌کند. منظور ما از ایمان، آن‌چنان ایمانی است که برگرفته از فکر و معرفت بوده و از چهار ویژگی جهاد، عدالت، یقین و شکیبایی برخوردار باشد؛ مشابه ایمانی که پشتوانه‌ی حرکت انقلابی ملت ایران شده‌است.


ایمان، حقیقتی متمکن در قلبِ فردِ معتقدی است که خود را با توسل بدان، از هرگونه شک و تردیدی رها می‌سازد. در حقیقت ایمان دارای عقبه‌ای اعتقادی و فکری است؛ شخصی آن‌چنان به اعتقادات خویش باور دارد که این اعتقاد در درون قلبش نهادینه شده‌ و در پی آن به لوازم و آثارش پایبند است. بحث از علت آن چه که جامعه‌ی ایرانی را با ایمان دینی عجین ساخته‌است بحثی دیگر است. لکن جدا از این بحث تاریخی که ملت ایران از دیرباز ملتی یکتاپرست بوده‌است؛ علت این امر مساله‌ی «هم‌پوشانی» است؛ به عبارتی هیچ‌گاه نمی‌توان ملت ایرانی را از هویت و الزامات دینی منفک کرد و به‌طور جداگانه تنها به‌ بررسی هویت ایرانی پرداخت. اوج چنین پیوندی را می‌توان در عرصه‌ی اجتماعی-سیاسی حرکت انقلاب اسلامی ایران مشاهده‌نمود. ملتی که نتوانست رویه‌ی سرنگونی مذهب را پذیرا باشد و در برابر چنین رویه‌ای با اقتدا به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و به پشتوانه‌‌ی همیت در تدین و ایمان مذهبی خویش، حکومتی اسلامی را بنا نهادند که در آن مسیر عزت و سربلندی آن‌ها ترسیم شده‌بود.

بنابراین بررسی بیان و تاکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب مبنی‌بر حفظ ایمان دینی و تقوا در جامعه‌ای که مردم آن تماما با مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تعامل دارند و بروز تغییرات در چنین مسائلی را در زندگی روزمره خویش به گونه‌ای محسوس در می‌یابند، از آن جهت ایجاب می‌کند که هویت اصلی این انقلاب، ریشه در اسلام دارد.

اما یکی از سوالات اساسی در این است که اساسا ایمان دینی در جامعه‌ی امروزی تا چه میزان ضرورت دارد؛ آن چه که مسلم و غیر قابل انکار است، نفس ضرورت وجود ایمان است. اشاره‌شد که جامعه‌ی ایرانی، از دیرباز تاکنون جامعه‌ای متکی بر محور یکتا‌پرستی بوده‌است، لذا اگر مسیر حرکت جامعه‌ی ایرانی را از نهاد خانواده گرفته تا جنبش‌ها و حرکت‌های اجتماعی-سیاسی بررسی کنیم، نقش دین و انگیزه‌ی دینی بسیار مهم و پررنگ می‌باشد و این به‌خاطر محتوای غنیِ تعالیم دینی در مشمول کردن تمام جنبه‌های زندگی و نیز حضور فعالان مفاهیم دینی، از فضای کسب‌وکار گرفته تا در روابط اجتماعی و ارتباط حاکم و مردم است. به‌طور اخص می‌توان نقش دین را در عرصه‌ی شکل‌گیری حرکت انقلاب اسلامی و تداوم آن مشاهده کرد.

در این میان، ایمان یکی از محوری‌ترین عناصر دین است که نقش خود را به‌عنوان پشتوانه‌ی اعمال دینی ایفا می‌کند. منظور ما از ایمان، آن‌چنان ایمانی است که برگرفته از فکر و معرفت بوده و از چهار ویژگی جهاد، عدالت، یقین و شکیبایی برخوردار باشد؛ مشابه ایمانی که پشتوانه‌ی حرکت انقلابی ملت ایران شده‌است. از‌‌این‌رو مطابق بیان رهبر معظم انقلاب «ستون این خیمه‌ی عظیم، ایمان است؛ ایمان به آن حقیقت درخشنده‌ای که چنین معجزه‌ایی را می‌کند، ایمان به اسلام انقلابی و اسلام ناب محمدی ...»(1).

پس حقیقت چنین انقلابی از یک سو نشأت گرفته از ایمان اسلامی و از سوی دیگر منبعث از ساحت جامعه‌ی ایرانی است؛ جامعه‌ای دینی که محتوای دینی دارد، علی‌الخصوص نهاد خانواده‌ی آن. چنانچه محتوای دینی -که سرچشمه‌ی آن ایمان است- و متعلقات آن از جامعه و تمام عناصر سازنده‌ی آن حذف شود و یا چیزی غیر از حقیقت دینی خود گردد، درواقع چنین جامعه‌ای از مسیر الهی خود خارج شده و خود را در مسیر تمدن غیرالهی قرار داده است؛ تمدنی که با تکیه بر توسعه‌ی علوم دنیوی با محوریت دنیای مادی و اصالت وجودی انسان هم‌اکنون دچار بحرانی شده که رهایی از آن بعید به‌نظر می‌رسد؛ هر چند که چنین تمدنی در حال تسری اخلاق و جهان‌بینی خویش به تمام دنیا است.

از این رو است که شناخت و غنیمت‌شمردن هویت دینی و ایمان دینی به سوی یک تمدن نوین اسلامی راهگشاست؛ و این یعنی «پیشرفت مادی در زیر سایه‌ی چراغ فضیلت و معنویت».

بنابر قول جناب میرشکاک: «اگر به‌معنای حقیقی کلمه به اسلام و آن‌گاه به ایمان رسیده و در ساحت اخلاص مستقر شده‌باشیم، با تصمیم گشایش دنیوی و پیش‌گرفتن عدالت در این گشایش، می‌توانیم راه گشایش اخروی را بار دیگر باز کرده و مؤسس مدینه‌ای باشیم که تقدیر تکنولوژیک را متزلزل کند»(2).

رسول اکرم(ص) آن‌چه را که ایمان دینیِ ما را با ثبات قدم بیشتری در این راه پیش خواهدبرد ابتدا در «ورع» دانستند؛ چرا که حضرت فرمودند: « اصل الدین الورع»؛ اصل دوری از گناه است[1]؛ یعنی این‌که وجود خویش و جامعه را آلوده به گناه و دوری از خداوند نسازیم.

به نظر نگارنده آن‌چه که از جمله موانع اصلی رشد ایمان می‌باشد و عمل مقابل آن بسط و تقویت ایمان دینی را موجب خواهدشد در دو نکته است:

1- نبود استدلال و بینش عمیق و مناسب؛ اگر ایمان امری از روی احساس یا به‌اصطلاح عاریتی بوده و بر‌گرفته از تفکری عمیق نباشد، رشد این ایمان زایل می‌گردد. به‌عبارت دیگر ایمانی استوار است که عاقلانه و در پیِ استدلال باشد.

2- سوء اخلاق: با گسترش و توسعه‌ی جامعه‌ی امروزی و اسیر‌شدن انسان در چرخه‌ی زندگیِ روزمره چه بسا که حرکت به سوی فردیت بیشتر شده و خودمحوری بیش از هر چیز دیگری لحاظ قرار ‌گیرد. در حقیقت این عالم با تمام هیاهوی خود، انسان را به حال خویش رها نمی‌سازد و سعی بر آن دارد که انسان را با هیاهوهای عالم همنوا سازد و این نیز همان خواسته‌ی جریان سرمایه‌داری و تمدن غربی است که تنها انسان‌محوری کاذب را ارائه می‌دهد و ایجاد «منیتی» می‌کند که انسان را از حقیقت الهی خویش مغفول می‌سازد.

بنابراین نبود تفکری استدلالی، خلاق و روشن‌بینانه، انسان را به ورطه‌ی روی‌آوردن به ظواهری می‌کشاند که خالی و پوچ از حقیقت و مانع از رشد وجودی انسان به سوی تعالی می‌باشد و این در حالی است که تمام منابع دینی، انسان را به تفکر بسیار دعوت می‌کند . لیکن زمانه چنان شده است که گویی انسان کنونی مسخ همین دنیا شده‌است و بس.

حال اگر فرد نسبت خویش را با دنیا و هم‌چنین خداوند مشخص سازد، کیفیت حرکت در مسیر دنیا را متفاوت درمی‌یابد و تقابل و تعامل او در برابر تمام وقایع عالم متفاوت می‌گردد. مفاهیم ایمانی و الگوهای حقیقی ایمان را می‌توان محور جامعه‌ای دانست که بشر را به‌سوی سعادت دنیوی و اخروی هدایت می‌کند، اما آن‌چه شرط اصلی است، خواسته‌ی خود بشر در جهت بهره‌بردن از آن است؛ اگر انسان بخواهد، همه‌ی وسایل برای او مهیا می‌شود.

در واقع ایمان خودباوری را هدفمند می‌سازد‌، هر چه هدف و الگو بزرگ‌تر و جامع‌تر باشد، خودباوری و تلاش در راه رسیدن به هدف مقدس نیز به مراتب بیشتر خواهدبود و به نسبت چنین هدفی، تلاش و خودباوری دارای اثری عمیق و ماندگارتر می‌گردد؛ چرا که صبغه‌ی چنین حرکت و خیزشی الهی آن است که دنیا را امانت و محل گذار می‌انگارد. درک توانایی خویشتن و ادعای استقلال برآمده از ایمان در تمام عرصه‌های زندگی-که زیر سایه‌ی معنویت و علم است-‌ عرصه‌ای از زندگی را در برابر فرد پدیدار خواهدنمود که چشم به سوی تمدن اسلامی عظیمی دارد؛ بدون آن که خود را دنباله‌روی تمدن غربی بداند. از بارزترین مظاهر درک توانایی خویشتن و امید به نصرت الهی را می‌توان در انقلاب اسلامی در همین مرز و بوم دید که در طی سالیان اخیر با تکیه بر خودباوری و توانایی‌های خویش، مسیر پیشرفت را طی نموده‌است. در اینجاست که درمی‌یابیم که تاکیدات پیاپی رهبر معظم انقلاب مبنی بر تقوی و ایمان دینی اشاره‌ای است بر حفظ جوهره‌ی حرکت انقلاب اسلامی در راه رسیدن به تمدن نوین اسلامی.

 بنابراین آن‌چه که به نظر می‌رسد می‌تواند ایمان دینی را تعمیق بخشد، توجه بیشتر و جامع‌گونه‌تر به تقویت بنیانی مفاهیم دینیِ ایمان -در معارف نظری و اخلاق دینی- و هم‌چنین ترویج و نشر صحیح و کامل الگوهای دینی است و به قطع در این راه نمی‌توان بر آن حدیقفی متصور بود.

1-بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جهادگران جهاد سازندگی 5/7/77.

2-سیاست‌زدگی ایمان و تکنولوژی، یوسفعلی میرشکاک، سوره مهر، مرداد 85 ، شماره‌ی 26.

 


[1] - بحارالانوار، جلد 74 ، صفحه 86