گفت: «به هارون الرشید!. [1]
نوع دوم، غناى درون ذاتى است؛ یعنى کسى که با استفاده از سرمایه درونى وجود خویش و بدون کمک گرفتن از ابزار بیرون خویش غنى است. چنین اشخاصى در سایه ایمان، اعتماد به نفس، قناعت، توکّل بر خدا، تقوى، که سرمایههاى بزرگى محسوب مىشود، به غناى درون ذاتى دست مىیابند و از همه غنىترند. ویژگى مهمّ سرمایههاى درون ذاتى این است که دزدان نمىتوانند آن را به سرقت ببرند. حضرت على علیه السلام خود از جمله کسانى است که غناى درون ذاتى دارد. بدین جهت در دوران بیست و پنج ساله سکوتش همانند کوه ایستادگى و مقاومت مىکند و هنگامى که به قدرت مىرسد اسیر قدرت نمىگردد، بلکه قدرت را اسیر خویش مىنماید و به دنیا همچنان بىاعتناست.
آرى، آن حضرت در اوج قدرت دنیا را از کفش پر وصلهاش بىارزشتر! . [2]
و از برگ جویده شده در دهان ملخ کم بهاتر!. [3]
و از عطسه بز کم قیمتتر! . [4]
و از استخوان خنزیرى که در دست شخص جذامى باشد . [5]، پستتر معرّفى مىکند! این است سرمایه واقعى و جاودانى.. [6]
با توجه بر این مطالب میشود این نتیجه را گرفت که برخوردار نبودن از مادیات به معنای فقر نیست بلکه کسی فقیر است که از عقل و ایمان به خدا تهی باشد همان گونه که حضرت علی علیه السلام در روایتی میفرماید:
هیچ سرمایهاى همچون عقل نیست و هیچ فقرى همچون جهل و نادانى نیست . [7]
کسی که قلش سرشار ازایمان به خداوند یکتا است و در عمل نیز به دستورات الهی پایند است، فقیر نیست بلکه او بی نیاز واقعی است و اکثر پیامبران و صالحان جهان از نظر مادی وضع خوبی نداشتند. فقر شعار صالحین است همان گونه که در روایتی از امام صادق علیه السلام میخوانیم که حضرت فرمودند:
هنگامى که دیدید فقر روى آورده بگو اى شعار صالحین خوش آمدى و هنگامى که ببینى غنا روى آورده بگو لابد گناهى از من سر زده که مجازاتش به سرعت فرا رسیده. [8]
البته این فقری که در این روایت مراد و منظور است فقری است که انسان تلاش میکند ولی در حد کمی نصیبش میشود نه فقری که بر اثر تنبلی و بی تدبیری و اسراف به وجود آمده باشد. و باز منظور از فقر، زندگى ساده و خالى از تشریفات و تکلّفات است در برابر ثروتى که موجب مستى و غرور و تشریفات و تجمّلات مىشود.
و البته اگر انسان فقیری در زندگی کوتاه و گذرای دنیا از جاده مستقیم الهی خارج نشود و بر این حالت فقر صبر نماید خداوند در زندگی جاودانه آخرت مقام بالا و نعمت های زیادی به او میدهد همان گونه که امام رضا علیه السلام در روایتی میفرماید:
در روز قـیـامت خـداوند، جـلّ ثناؤه، همچنان که برادرى از برادرش پوزش مىخواهد، از بنده مؤمن نیازمند خود در دنیا، عذر مىخواهد و مىفرماید: به عزّت و جلالم سوگند که من تو را در دنیا از سر خواریت نزد من، محتاج نکردم. اکنون این سرپوش را بردار و ببین به جاى دنیا به تو چه دادهام. او سرپوش را بردارد و گوید: با این عوضى که به من دادى مرا چه زیان اگر آنچه را در دنیا از من گرفتى. [9]
در ضمن پولدار شدن آدم ها نیز ربطی به خوبی و بدیشان ندارد. خداوند سنت هایی دارد که هر کس آن سنت ها را رعایت کند چه کافر چه مؤمن به پول و ثروت میرسد. به عنوان مثال هر کس تلاش نماید و زحمت بکشد، یا به کسب و تجارت بپردازد و در این مسیر مهارت کافی داشته باشد، می تواند صاحب پول و ثروت گردد. اما اگر کسی بیکاری و تنبلی را پیشه کند، یا در زندگی اش حساب و کتاب نداشته باشد، فقیر می شود، می خواهد مؤمن باشد یا کافر.
منابع:
[1]. کتاب بهلول عاقل ص 31
[2]. نهج البلاغه، خطبه 33.
[3]. :نهج البلاغه، خطبه 224.
[4]. نهج البلاغه، خطبه 3.
[5]. نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 236.
[6]. 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)، ص: 6
[7].لا غِنَى کَالْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ کَالْجَهْل «نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 54.»
[8]. إذا رَأَیْتَ الفَقْرَ مُقبِلًا فَقُلْ مَرْحباً بِشِعارِ الصّالِحینَ وَ اذا رَأَیْتَ الْغِنى مُقْبِلًا فَقُلْ: ذَنْبٌ عُجِّلَتْ عُقُوبَتُه « کافى، ج 2، ص 263، ح 12 از باب فضل فقراء مسلمین»