وبلاگ شخصی محسن دوباشی

پاتوق نوآوری و پیشرفت ایران
۲۰
فروردين

گفته‌اند سیدمرتضی آوینی همیشه دنبال حقیقت بود و خیلی چیزها را هم برای رسیدن به آن تجربه کرد اما وقتی با حضرت امام آشنا شد، انگار به سرچشمه رسیده بود. او چیزی را که سال‌ها دنبالش بود، در وجود امام پیدا کرده بود. این متن را سیدمرتضی در اولین روزهای فراق امام نوشته است.



مبشر صبح

دیدیم که می‌شناسیمش... و تصویرش را از پیش در خاطر داشته‌ایم. دیدیم که می‌شناسیمش، نه آن سان که دیگران را... و نه حتی آن سان که خود را. چه کسی از خود آشناتر؟ دیده‌ای هرگز که نقش غربت در چهره‌ی خویش بیند و خود را نشناسد؟
دیدیم که می‌شناسیمش، بیشتر از خود… تا آن‌جا که خود را در او یافتیم؛ چونان نقشی سرگردان در آبگینه که صاحب خویش را باز یابد و یا چونان سایه‌ای که صاحب سایه را… و از آن پس با آفتاب خود را بر قدمگاهش می‌گستردیم و شب که می‌رسید به او می‌پیوستیم.

آن صورت ازلی را چه کسی بر این لوح قدیم نقش کرده بود؟ می‌دیدیم که چشمانش فانی است اما نگاهش باقی؛ می‌دیدیم که لبانش فانی است اما کلامش باقی. چشمانش منزل عنایتی ازلی و دهانش معبر فیضی ازلی و دستانش... چه بگویم؟ کاش گوش نامحرمان نمی‌شنید.

پهندشت «حدوث» افقی بود تا «طلعت ازلی» او را اظهار کند و «زمان فانی»، آینه‌ای که آن «صورت سرمدی» را. دیدیم که می‌شناسیمش و او همان است که از این پیش طلعتش را در آب و خاک و باد و آتش دیده‌ایم؛ در خورشید آنگاه که می‌تابد؛ در ابر آنگاه که می‌بارد؛ در آب باران آنگاه که در جست‌وجوی گودال‌ها و دره‌ها برمی‌آید؛ در شفقت صبح؛ در صراحت ظهر در حجب شب؛ در رقّت مه و در حزن غروب نخلستان؛ در شکافتن دانه‌ها و در شکفتن غنچه‌ها... در عشق پروانه و در سوختن شمع.

دیدیم که می‌شناسیمش و آن «عهد» تازه شد. شمع می‌مرد و پروانه می‌سوزد تا آن عهد جاودانه شود؛ عهدی که آتش او با بال‌های ما بسته است. دیدیم که می‌شناسیمش و دوستش داریم؛ آن‌همه که آفتابگردان آفتاب را؛ آن‌همه که دریا ماه را... و او نیز ما را دوست می‌دارد؛ آن‌همه که معنا لفظ را.

دیدیم که می‌شناسیمش؛ از آن جاذبه‌ای که بال‌ها را به‌سوی او می‌گشود؛ از آن قبای اشک که بر اندامش دوخته بود؛ از آن‌که می‌سوخت و با اشک از چشمان خویش فرو می‌ریخت و فانی می‌شد در نوری سرمدی؛ همان نوری که مبدأ ازلی آدم و عالم است و مقصد ابدی آن. آب می‌گذرد اما این نقش سرمدی فراتر از گذشتن برنشسته است. چشمانش بسته شد اما نگاهش باقی ماند؛ دهانش بسته شد اما کلامش باقی ماند.

زمین مهبط است، نه خانه‌ی وصل. در این‌جا نور از نار می‌زاید و بقا در فنا است و قرار در بی‌قراری. زمین معبر است و نه مقر... و ما می‌دانستیم. پروانه‌ای دوران دگردیسی‌اش را به پایان برد و بال گشود و پیله‌اش چون لفظی تهی از معنا، از شاخه‌ی درخت فرو افتاد. رشته‌ی وحی گسست و ما ماندیم و عقلمان. عصر بینات به پایان رسید و این آخرین شب، دیگر به صبح نیانجامید. در تاریکی شب، سیر سیرکی نوحه‌ی غربت را زمزمه می‌کرد. خانه‌ی چشم بر زمین و آسمان بست و در ظلمت پشت پلک‌هایش پنهان شد. پرده‌ها را آویختیم تا چشمانمان به لاشه‌ی سرد و بی‌روح زمین نیافتد و در خود ماندیم و یتیمانه گریستیم.

دیری نپایید که ماه برآمد و در آینه‌ خود را نگریست و شب‌پرک‌ها بال به شیشه کوفتند تا راهی به دشت شناور در ماهتاب بیابند.

عزیز ما! ای وصیّ امام عشق! آنان که معنای «ولایت» را نمی‌دانند در کار ما سخت درمانده‌اند اما شما خوب می‌دانید که سرچشمه‌ی این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست. خودتان خوب می‌دانید که چقدر شما را دوست می‌داریم و چقدر دلمان می‌خواست آن که روز به دیدار شما آمدیم، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم.

ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزوای ما را شکست. سر ما و قدمتان که وصیّ امام عشق هستید و نایب امام زمان(عج).

 

  • محمد محسن دوباشی
۲۰
فروردين

بسم‌الله الرحمن‌الرحیم
خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی، نائب امام عصر(عج) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای أیدکم‌الله تعالی بتأییداته ‌الخالصه.
سلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته.

امتثال امر، فرصتی برای عرض ارادت در این مرقومه باقی نمی‌گذارد لذا حقیر مستقیماً با استمداد از فضل بی‌منتهای رب‌العالمین وارد در اصل مطلب می‌شوم بعد از عرض این مختصر که:

ما با حضرتعالی به‌عنوان وصیّ امام امت(ره) و نایب امام زمان(عج) تجدید بیعت کرده‌ایم و تا بذل جان در راه اجرای فرامین شما ایستاده‌ایم؛ همان‌گونه که پیش از این درباره‌ی امام امت(ره) بوده‌ایم و بسیارند هنوز جوانانی که عشق به اسلام و شوق رضوان حق، آنان را در میدان انقلاب نگه داشته است؛ با همان شوری که پیش از این داشته‌اند‌.‌ خدا شاهد است که این سخن از سر کمال و صدق و از عمق قلوب همان جوانانی سرچشمه گرفته است که در تمام این هشت سال بار جنگ را بر شانه‌های ستبر خویش کشیدند. ما به جهاد فی سبیل‌الله عشق می‌ورزیم و این امری است فراتر از یک انجام وظیفه‌ی‌ خشک و بی‌روح. این سخن یک فرد نیست؛‌ دست جماعتی عظیم است که به‌سوی حضرت شما دراز شده تا عاشقانه بیعت کند.‌ بسیارند کسانی که می‌دانند شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق، از همان اجری در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت(عج) و نه تنها آماده،‌ که مشتاق بذل جان هستند. سرِ ما و فرمان شما.
کمترین مطیع شما
سید مرتضی آوینی

  • محمد محسن دوباشی
۲۰
فروردين

گفتاری از آیت الله جوادی آملی در مورد شهید آوینی
مهم‌ترین‌ شاخص‌ هنر اسلامی‌ همانا توان‌ ترسیم‌ معقول‌ در کسوت‌ محسوس‌ و قدرت‌ تصویر غیب‌ در جامه‌ی‌ شهادت‌ است. هنرهای‌ غیراسلامی‌ چون‌ جایی‌ در جهان‌ معقول‌ و ملکوت‌ ندارند...

  • محمد محسن دوباشی
۲۰
فروردين

مى‌خواهم دل ولایت را راضى کنم

 هرچه داریم از برکت امام است
آشنایی من با شهید خرازی از سال 58 است؛ یعنی درست بعد از پیروزی انقلاب و شروع کار کمیته‌های دفاع شهری در رابطه با انتظامات شهر و دستگیری افراد ضد انقلاب بود و این آشنایی همچنان دوام یافت و در اکثر عملیات رزمندگان اسلام با ایشان ارتباط نزدیک داشتم.

  • محمد محسن دوباشی
۲۰
فروردين

به بابایی درجه ندهند، پس به ما بدهند؟!


مدتی بود که سرهنگ بابایی در پست معاونت عملیات و نماینده فرمانده نیروی هوایی در قرارگاه خاتم‌الانبیا مشغول به کار بودند. ایشان برای انجام کارهای لجستیکی از تهران تقاضای کمک کرده بود. پس از چند روز دو سرهنگ نیروی هوایی با مقداری تجهیزات به قرارگاه رسیدند. شهید بابایی با ظاهر همیشگی‌اش، یعنی لباس ساده بسیجی و سر تراشیده در داخل قرارگاه نشسته بود و قرآن می‌‌خواند. آن دو سرهنگ بی‌آنکه بدانند آن بسیجی، سرهنگ بابایی است، در حال گفت‌‌و‌‌گو با هم بودند. یکی از آن‌ها گفت:
- شما بابایی را می‌شناسید؟
آن دیگری پاسخ داد:
- نه، ولی شنیدم از همین فرمانده‌‌هاست که درجه تشویقی گرفته‌‌اند! اول سروان بوده. دو درجه به او دادند و شده فرمانده پایگاه اصفهان. دوباره درجه گرفته و الآن شده معاونت عملیات.

...

  • محمد محسن دوباشی
۲۰
فروردين


http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_1.gif بنی‌صدر ما را به جلسه راه نمی‌داد!
با این‌که فرمانده‌ عملیات خوزستان بودیم، اما بنی‌صدر اصلاً ما را به جلسه‌ها راه نمی‌داد. ما می‌رفتیم خدمت آقا و ایشان دست ما را می‌گرفت و می‌بُرد در جلسه. بنی‌صدر هم دیگر جرأت نمی‌کرد چیزی بگوید. اصلاً حضور ما در آن جلسات، با حمایت حضرت آقا بود تا واقعیت‌های جنگ را برای اعضا بگوییم.

  • محمد محسن دوباشی
۲۰
فروردين

ماجرای خرید نظامی از انگلیس

من در دفتر مشاورت حضرت امام(ره) بودم و آنجا کار می‌کردم. یک روز یکی از مسئولان با من تماس گرفت و گفت کار واجبی دارم. من به دفتر او رفتم و گفت که می‌دانی چه اتفاقی در حال وقوع است؟ گروهی تصمیم دارند که در اوج جنگ، از انگلیسی‌ها رادارهای «مارتلو» بخرند. اولاً انگلیس، پشت سر صدام است. بنابراین هرچه هم از آن‌ها بخریم، تمام اطلاعات را به عراق می‌دهند. ثانیاً با پولی که به انگلیس می‌دهند، می‌توان روی تهران سقف زد! چنین مصیبتی دارد در مقابل رادارهای ای‌دی‌اس4 (ADS4) که نیروهای داخلی مشغول تعمیر و راه‌اندازی آن‌ها بودند، اتفاق می‌افتاد.

با حمایت آیت‌الله خامنه‌ای در آن زمان نیروها داشتند رادارهای ADS4 را تعمیر می‌کردند. ایشان حتی در نماز جمعه فرمودند که رزمندگان ما دارند رادارهای (ADS4) را راه می‌اندازند. آن‌ها برای این‌که این رادارها راه نیفتد، داشتند رادارهای «مارتلو» را می‌خریدند. نیروهای جهاد خودکفایی می‌گفتند که صبر کنید تا ما این‌ها را راه بیندازیم. آن مسئول وقتی خدمت آیت‌الله خامنه‌ای رسید و موضوع را برای ایشان بازگو کرد، ایشان ضمن مخالفت شدید با این خرید، دستور دادند تا تمام اعضای آن گروه بازنشسته شوند.

  • محمد محسن دوباشی
۲۰
فروردين

بازتاب سخنان نوروزی رهبر انقلاب در رسانه‌های خارجی

١٣٩٠/١/١۴


پیام نوروزی و سخنان ولی امر مسلمین جهان در آغاز سال جدید، مورد توجه رسانه‌های خارجی قرار گرفت.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif پیام نوروزی
خبرگزاری «رویترز» با پوشش پیام نوروزی رهبر انقلاب نوشت: «آیت‌الله علی خامنه‌ای، سال جدید ایرانیان را تبریک گفت و با اشاره به حوادث خاورمیانه ابراز امیدواری کرد که خداوند شرایط را برای مردم بحرین، یمن و لیبی آسان کند و دشمنان را به عقوبت برساند.»
رویترز به بخشی از سخنان رهبر انقلاب درباره تحریم‌ها بر ضد ایران اشاره و تصریح کرد: «آیت‌الله خامنه‌ای سال جدید  را سال جهاد اقتصادی نامید تا اقدامات دشمنان ایران در زمینه اقتصادی از بین برود.»
  • محمد محسن دوباشی
۱۶
فروردين

به باور ما و بدون شک به باور همه گلوله قلب را می شکافد ولی آن را تسخیر نمی کند.

قدرت نرم، دیپلماسی فرهنگی

قدرت نرم، دیپلماسی فرهنگی

آنچه که امروزه در روابط بین کشورهای نظام بین الملل اهمیت زیادی دارد و از جمله عناصر و مؤلفه های اصلی قدرت یک کشور محسوب می گردد ظرفیت قدرت نرم آن کشور در محیط بین المللی می باشد. محیط امروز بین المللی که دوران گذار خود را طی کرده و به تعبیر جوزف نای عرصه انتقال تدریجی قدرت از شرق به غرب می باشد بیش از هر چیز پذیرای مؤلفه ها و کاربست های دیپلماسی عمومی و فرهنگی می باشد....

  • محمد محسن دوباشی