در انتقال یک پیام از رسانه ای به رسانه ای دیگر، در متن پیام تغییراتی صورت می گیرد (از یک شکل به شکلی دیگر تبدیل می شود) تا به اصل و معنای پیام خدشه ای وارد نشود. اصل متن رسانه ای همان است و فقط به شکل و شیوه ای دیگر بیان می شود. شاید به معنای واقعی اولیه اش نرسد، اما به آن نزدیک می شود و برای این کار ناچارید در متن پیام ملاحظاتی داشته باشید.

رسانه های فرامدرن مانند رسانه های سنتی و مدرن اسیر فضا و مکان نیستند. خبری را در رادیو و تلویزیون با یک عنوان پخش می کنید، اما همان خبر را در فضای مجازی می توانید بر اساس عناوینی که خیلی مورد اقبال مخاطبان است، با 10 عنوان منتشر کنید که مخاطب، هر یک از کلیدواژه ها را زد، پیام مورد نظر را ببیند...شما معتقدید رسانه ذات تکنولوژیکی دارد. این موضوع در معنا و مفهوم پیام ها چه تأثیری دارد؟ آن را تبیین بفرمایید.
یک تئوری در مورد ابزارهای تکنولوژیکی این است که به هر حال تکنولوژی مستقلاً دارای هویت است؛ یعنی خارج از اراده ی شما یک نقشی دارد؛ مستقل از اراده ی شما، چه بخواهید و چه نخواهید. مثلاً گرما و سرما هر 2 مستقل از هوا تأثیر خودشان را دارند. اثر آن ها چیست؟ اگر سرما باشد، میوه ی درخت رسیده نمی شود. این اثر ذاتی آن است. به هر حال هر یک محاسن و معایبی دارند. برای رسانه هم همین طور است. این جنس از تکنولوژی اثری خارج از اراده ی شما دارد. ویژگی تلویزیون این است که چون تصویر دارد، تفسیری را خارج از اراده ی مخاطب بر او تحمیل می کند. از این جهت بسیار قدرتمند است. البته متقابلاً به دلیل همین امر ضعف هایی هم دارد. مثلاً امکان ندارد بتوان هر حقیقتی را وارد این قاب کرد. گاهی اوقات برایتان پیش آمده است که نمی توانید احساسات درونی خود را در قالب جمله ای بیان کنید و فقط آه می کشید. چرا این اتفاق می افتد.
شما معتقدید رسانه ذات تکنولوژیکی دارد. این موضوع در معنا و مفهوم پیامها چه تأثیری دارد؟ آن را تبیین بفرمایید؟
یک تئوری در مورد ابزارهای تکنولوژیکی این است که به هر حال تکنولوژی مستقلاً دارای هویت است؛ یعنی خارج از ارادهی شما یک نقشی دارد؛ مستقل از ارادهی شما، چه بخواهید و چه نخواهید. مثلاً گرما و سرما هر 2 مستقل از هوا تأثیر خودشان را دارند. اثر آنها چیست؟ اگر سرما باشد، میوهی درخت رسیده نمیشود. این اثر ذاتی آن است. به هر حال هر یک محاسن و معایبی دارند. برای رسانه هم همین طور است. این جنس از تکنولوژی اثری خارج از ارادهی شما دارد. ویژگی تلویزیون این است که چون تصویر دارد، تفسیری را خارج از ارادهی مخاطب بر او تحمیل میکند. از این جهت بسیار قدرتمند است. البته متقابلاً به دلیل همین امر ضعفهایی هم دارد. مثلاً امکان ندارد بتوان هر حقیقتی را وارد این قاب کرد. گاهی اوقات برایتان پیش آمده است که نمیتوانید احساسات درونی خود را در قالب جملهای بیان کنید و فقط آه میکشید. چرا این اتفاق میافتد؟ زیرا آن چیزی که در رسانهی کلام وجود دارد جواب گوی حس شما نیست. در این رابطه باز بین حس شما و حس دوست شما، حس او با حس دیگری و... تفاوتهای جدی وجود دارد. شما چقدر میتوانید کلام داشته باشید که همه آن را درک کنند.
تلویزیون، رادیو، روزنامه، اینترنت و... یک اثری در معنا، خارج از خواست شما دارند. شاعری در جمعی ممکن است یک بیت از شعر خود را 2 بار تکرار کند یا حتی بیتی را حذف کند، در حالی که در کتابش این ابیات یک بار چاپ شدهاند. چرا؟ برای اینکه در رسانهی حضوری، فرستنده تحت تأثیر عواملی، در معنا دستکاری میکند و آن را تشدید یا تضعیف مینماید. شاعر برای اینکه بتواند معنای مورد نظرش را برساند، یک بیت را 2 بار میخواند و از خواندن بیتی صرف نظر میکند. این رسانه با توجه به مقتضیات امر، معنا را تغییر میدهد و آن را جابهجا میکند. این تأثیر ماهیت رسانه در معناست که البته عوامل دیگری چون محیط نیز عوارض جانبی در پیام دارند. رسانه تنها یک حدی از معنا را میتواند به گیرنده منتقل کند.
وقتی پیامی از رسانهای به رسانهای دیگر میرود، مثلاً از رادیو به تلویزیون یا از روزنامه به اینترنت، چه اتفاقی میافتد؟ پیام مورد نظر ویرایش میشود. حتماً شنیدهاید که میگویند نمایش تنظیم رادیویی؛ یعنی متن نمایش ویرایش میشود و برای استفاده از رسانهای چون رادیو تنظیم میگردد و سپس اجرا و پخش میشود. اگر پیامی را همان طور که در رادیو پخش شده است از تلویزیون پخش کنیم، ممکن است معنایش درک نشود. برای اینکه توان و ظرفیت هر رسانه با رسانهی دیگر متفاوت است. ماهیتی متفاوت از هم دارند و ناچار به دستکاری در متن به اقتضای رسانه هستید تا معنای اصلی و مورد نظر منتقل شود.
منظور این است که هر رسانهای، با توجه به ذات و ماهیت وجودی خود، روش بیان خاص خود را در انتقال پیام دارد؟
بله، هر رسانهای اقتضای طبیعی خود را دارد و شما نمیتوانید یک متن مشابه برای همهی رسانهها داشته باشید.
این به تفاوت مخاطبان رسانهای برمیگردد؟
تا حدودی این طور است، اما شما هم بینندهی تلویزیون هستید، هم شنوندهی رادیو و هم کاربر فضای مجازی. شما میبینید خبری که در مطبوعات چاپ میشود، وقتی قرار است در تلویزیون پخش شود، به اقتضای طبیعت این رسانه، متن تغییر میکند (البته منظور تغییرات ویرایشی جزئی است) و برای تکمیل خبر، تصویری نیز همراه خبر آماده میشود. این تصویر تفاوت خبر تلویزیونی با خبر رادیویی یا مطبوعاتی است.
مثلاً خبری مبنی بر اعتصاب در فلان شهر دارید. اگر در پشت تصویری که همراه گزارش پخش میشود مخاطب ببیند ماشینها و تاکسیها در حال رفتوآمد هستند، استنباط او چه خواهد بود؟ خواهد گفت اینجا که خبری نیست! منظور این است که اگر الزامات تصویری هم درست فراهم نشود، معنا درست به ذهن مخاطب متبادر نخواهد شد.
در حوزهی دین هم همین طور است. منبع معارف دینی قرآن و سنت است. مفهوم قیامت و شیطان وقتی وارد رسانهها میشود، چه اتفاقی میافتد؟ این مفاهیم یک بار وقتی از علم بالا به پایین نزول میکردند دچار تنزل معنایی شدهاند و رقیق شدهاند تا به فهم بشری برسند. من، شما و... آن را مطالعه میکنیم و از شیطان به یک استنباطی میرسیم. حالا میخواهیم آن را به تصویر بکشیم. هر کاری در این زمینه انجام دهیم باز آن حقیقت شیطان را نخواهیم فهمید. بار اول برای فهم بشر رقیق شد و در اینجا هم برای فهم، هر کس به نوعی آن را تنزل میدهد تا به فهمی از آن برسد. وقتی فهمیدید، میخواهید آن را مجسم کنید. اینجا دچار نقیصه میشوید. همان طور که برای بیان احساس خود کلام را قاصر دانستید و آه کشیدید، اینجا نیز برای فهماندن آن معنا ابزار و وسیله کم میآورید. شما برای اینکه بخواهید مفهوم شیطان و پیچیدگی کار او را به مخاطب نشان دهید، ناچارید به سراغ نمادهایی بروید که مخاطب آنها را درک میکند. باید آدمی را نشان دهید که کارهای شیطانی میکند. اتفاقاً جذاب هم هست، اما چقدر حقیقت شیطان را با این کار توانستهاید به مخاطب نشان دهید. از طرفی، دریافت من از شیطان به عنوان مخاطب چقدر میتواند باشد؟ به طور طبیعی، همهی رسانهها، مدرن و فرامدرن، به نوعی در مفاهیم تنازل ایجاد میکنند و از طرف دیگر، خود دچار تقلیل میشوند. ممکن است این رسانهها نماد و نشانهای در اختیار نداشته باشند که حتی بتوانند آن معنا و مفهومی را که تازه خود درک نمودهاند به مخاطب خود منتقل کنند.
دیدگاهی که شما در برابر ابزارگرایان مطرح میکنید چه تفاوتی با آن دارد؟ منظور از 3 اصل «انتقال»، «تبدیل» و «اصل متن رسانهای» در این باره چیست؟
یک دیدگاه تعاملی است. دیدگاه تعاملی هستی رسانه را قبول دارد؛ اینکه دارای ذات و ماهیتی است و به اقتضای آن تأثیراتی دارد، اما از طرفی هم معتقد است اگر آنها را بشناسید، میتوانید از ظرف هر یک از آنان استفاده کنید و به اقتضای شناخت، کار انجام دهید؛ یعنی بدانید این رسانه دارای این تواناییهاست و بر حسب ظرفیت آن، خود را سامان دهید و انتظاری بیشتر از قدرت و توان رسانه نداشته باشید. دیدهاید که کودکان، قویترین و پولدارترین مرد عالم را پدر خود میدانند. این یک نگاه معصومانه است، اما با حقیقت فاصلهی بسیاری دارد. ما هم نباید در مقابل هر یک از رسانهها انتظاری بیشتر از ظرفیت وجودیشان داشته باشیم. بدانیم هر یک از رسانههای سنتی، مدرن و فرامدرن در این حوزه ذاتاً این اندازه توانایی دارند و به همان نسبت به بهرهبرداری از آنها بپردازیم و بر اساس همان ظرفیت، سرمایهگذاری کنیم.
منظور شما از 3 واژهی «انتقال»، «تبدیل» و «اصل متن رسانهای» در این دیدگاه چیست؟
انتقال به این معنی است که وقتی متنی را از رسانهای به رسانهای دیگر میبرید، ممکن است معنایش تشدید یا تضعیف شود. برای روشن شدن مطلب، از مثالی کمک میگیرم. شما بارها دیدهاید در یک جلسهی رسانهای که 100 نفر مدعو دارد، شاید یک نفر در حال چرت زدن باشد؛ چه از اول جلسه تا انتهای آن یا برای مدت کوتاهی. وقتی تصویر این جلسه برای چند ثانیه از تلویزیون پخش میشود، استنباط شما به عنوان مخاطب از آن جلسه چه خواهد بود؟ قاعدتاً نظر مثبتی نخواهید داشت. در صورتی که اگر جلسه 100 شرکتکننده داشته باشد و 2 ساعت هم به طول بینجامد، در واقع 200 ساعت زمان مفید اینجا وجود دارد. این اتفاق در آن رسانهی حضوری معنای خودش را دارد، ولی وقتی به رسانهی دیگری میآید، معنایش تغییر میکند. خوب در مقابل چنین تغییراتی باید امانتداری کرد و چیزهایی را کموزیاد نمود تا معنای واقعی پیام به مخاطب منتقل شود. مثل همان شاعری که بیتی را 2 بار میخواند و از خواندن بیتی در حضور برخی از افراد یا رسانهی حضوری صرف نظر میکند.
در انتقال یک پیام از رسانهای به رسانهای دیگر، در متن پیام تغییراتی صورت میگیرد (از یک شکل به شکلی دیگر تبدیل میشود) تا به اصل و معنای پیام خدشهای وارد نشود. اصل متن رسانهای همان است و فقط به شکل و شیوهای دیگر بیان میشود. شاید به معنای واقعی اولیهاش نرسد، اما به آن نزدیک میشود و برای این کار ناچارید در متن پیام ملاحظاتی داشته باشید.
در تفاوت تلویزیون و رادیو بیان داشتید که تلویزیون، خود را به مخاطب تحمیل میکند و در رادیو این نظر مخاطب است که بر پیام رادیویی تحمیل میشود. در رابطه با رسانههای مدرن عقیدهی شما چیست؟
در تلویزیون، به دلیل وجود تصویر، مخاطب در مقابل آن نسبتاً منفعل است. بنابراین تلویزیون با تصویر میتواند معنای مورد نظر خود را به شما انتقال دهد، اما مخاطب رادیو برای درک معنا فعال است، چون تخیل سازی میکند و بر اساس زمینههای ذهنی خود تخیلات را جابهجا میکند. از این رو، تلویزیون تفسیرگر است و رادیو تفسیرساز. شما به عنوان مخاطب در تفسیرسازی مشارکت میکنید و تصویر ذهنی دارید، ولی تفسیرگری تلویزیون را میپذیرید یا با آن مقابله میکنید.
در مورد رسانههای فرامدرن چطور؟ تفسیرگرند یا تفسیرساز؟
شبکههای مجازی، از این جهت که همهی آنها رسانه هستند، خصلتهای رسانه بودن را دارند، اما ماهیت آنها متفاوت است. آنها دارای ماهیت جدیدی هستند که مربوط به لافضا و لامکان بودن آنهاست. رسانههای فرامدرن مانند رسانههای سنتی و مدرن اسیر فضا و مکان نیستند. مثلاً شما خبر یا پیامی را در رادیو و تلویزیون با یک عنوان پخش میکنید، اما همان خبر و پیام را در فضای مجازی و شبکههای آن میتوانید بر اساس عناوینی که خیلی مورد اقبال مخاطبان و کاربران است، مثلاً با 10 عنوان منتشر کنید که هر زمان مخاطب، هر یک از کلیدواژهها را زد، خبر یا پیام مورد نظر فوراً بالا بیاید. این اقتضای کدام فضاست؟ فضای جدیدی که رسانههای فرامدرن فراهم کردهاند.
یعنی این ماهیت جدید فضاهای رسانهای حاصل فرازمانی و فرامکانی بودن این نوع از رسانههاست؟
بله، این فضا کاملاً متفاوت از فضای گذشته است و معروف است که چهار A در آن حاکم است: Any One ، Any Time ، Any Place و Any thing.
در واقع فضایی به وجود آمده است که هر شخصی، در هر زمانی، در هر نقطهای که باشد، به هر چیزی که بخواهد میتواند دسترسی داشته باشد. به همین دلیل، مرزها برداشته شده است و ساختارهای نظام رسانهای به طور مطلق در حال دگرگونی است. در گذشته اگر نویسندهی روزنامه 5 دقیقه مطلب خود را دیرتر میداد، به چاپ نمیرسید، چون روزنامه اگر سر ساعت به چاپخانه نمیرفت، فردا به کیوسک روزنامهفروشیها نمیرسید، اما در حال حاضر روزنامههای Online این ویژگی را دگرگون کردهاند. اینجا دیگر رابطهی نویسنده و رسانه تغییر میکند. اگر در گذشته بین نویسنده، رسانه و مخاطب واسطههایی چون پستچی، تلفن، سیستم توزیع و... وجود داشت، به برکت رسانههای فرامدرن، این واسطهها از بین رفتهاند. این ویژگی در حال تغییر دادن نظامهای رسانهای است.
در اینجا لازم است یادآور شویم نظام کنترل هم به تبعیت از این دگرگونیها تغییر میکند. همیشه گفتهام جامعه مثل یک خانوادهی بزرگ است. همان طور که برای خانواده کنترلهایی وجود دارد، برای جامعه هم باید کنترلهایی باشد و به تبع آن، برای جامعهی رسانهای. شاید سیستم کنترل در خانوادهای با خانوادهای دیگر تفاوت کند، اما هیچ کس نیست که بگوید در خانوادهی ما هیچ کنترلی وجود ندارد. برای رسانههای فرامدرن، به اقتضائات جدید آنها، به نظام کنترلی متفاوتی نسبت به دیگر رسانهها نیاز است.
مخاطبان یا همان کاربران رسانههای فرامدرن یکبهیک هستند و مثل مخاطبان رسانههای جمعی نیستند. به همین دلیل، فضا خصوصیتر شده است. وقتی قرار است شما برای 100 دانشجو صحبت کنید، فرق میکند با زمانی که قرار است با 2 دانشجو، که نزدیکتر هم هستند، صحبت کنید. اینجا راحتتر صحبت خواهید کرد، مثل محیط خانواده. برخی از آثار این فضای تکنولوژیکی خوب است و برخی از آنها خیر. مثلاً ماشین هم مزایایی دارد و معایبی. درست است که ماشین رفتوآمد را سهولت بخشیده است، اما باعث به وجود آمدن ترافیک هم میشود.
به نظر شما، رسانههای مدرن و فرامدرن تا چه حد روی ارزشها و باورهای یک ملت تأثیرگذار، به معنای ایجاد تغییرات پایهای، هستند؟
از ویژگیهای دین، رازآلود بودن آن است. این نکتهی بسیار مهمی است که باید به آن توجه نمود. بهشتی که در ذهن تصور میکنید با بهشتی که به شما نشان میدهند چه تفاوتی دارد؟ تفاوت بسیاری بین این 2 بهشت است. رسانههای مدرن و فرامدرن، با به تصویر کشیدن همه چیز، آن وجه رازآلود بودن دین و ارزشهای دینی را تضعیف میکنند. از طرفی، در حقیقتِ مسائل دینی رازهایی نهفته است. ما طبق روایات دینی میدانیم هر عملی که از ما سر بزند آثار آن را در دنیا و زندگی دنیوی میبینیم. در زندگی اخروی که جای خود دارد. یکی از معصومین (علیه السلام) میفرمایند که من ضامن زکات یا خمس هستم. این سخن به این معناست که از ثروت شما چیزی کم نمیشود و من آن را ضمانت میکنم. در اینجا حضرت در واقع در حال رمزگشایی یک راز هستند. این مسئله را باید باور کنید، زیرا وقتی از مال شما چیزی کاسته نشود، شما متوجه آن نمیشوید. ممکن است این کم نشدن مال برگردد به معاملهای که قرار بوده است شما در آن متضرر شوید، ولی با پرداخت خمس یا زکات این اتفاق نیفتاده است و چون چنین چیزی را نمیدانید، متوجه آن نمیشوید. از این رو، این روایات و فرمایشات معصومین را فقط باید باور کنید. واضح به معنای عمومی نیستند.
رسانههای مدرن و فرامدرن وقتی وارد حوزهی دین میشوند، این روایات و مفاهیم را در قالب واقعیتهای عینی بیان میکنند و به تصویر میکشند. آوردن آنها در این قالبها نیاز به معرفت بالایی دارد. شما میتوانید علم را از طریق زحمت کشیدن و دود چراغ خوردن به دست بیاورید، اما حکمت به این شکل به دست نمیآید. حکمت سینهای پاک و مطهر میطلبد و آن را خداوند به بندهاش ارزانی میکند. یا برای تحصیل ثروت به اندازهای که تلاش کنید از دنیا بهرهمند میشوید. در این زمینه روایت داریم بسته به تلاشی که دارید، از زندگی دنیوی بهرهمند میشوید، اما برکت را با تلاش نمیدهند. داشتن برکت در مال راه دیگری دارد. حالا این رسانههای مدرن و فرامدرن چقدر میتوانند حقیقت این مفهوم را به مخاطب خود منتقل کنند؟ آیا اصلاً ظرفیت آنها اجازهی پیامرسانی به این معنا را میدهد؟
با نمادسازی نمیشود در این حوزه کار کرد؟
نمیگویم نمیشود. در این باره حتماً باید از نمادسازی کمک گرفت. کار در این باره سخت است. میدانید چرا؟ از امام صادق (علیه السلام) در مورد برکت مال پرسیدند. ایشان فرمودند که سگ معمولاً هر بار 6 تا 7 بچه به دنیا میآورد و کسی هم از گوشت آن استفاده نمیکند، اما گوسفند هر بار یک بچه به دنیا میآورد و همه از گوشت آن میخورند، ولی تعداد سگها را با تعداد گوسفندها مقایسه کنید. فهم این موضوع پیچیده و مشکل است. حال چگونه میخواهید این را از طریق رسانه منتقل کنید؟ البته باید در این زمینه تلاش شود.
ما باید با توجه به ظرفیتی که رسانهها دارند از آنها استفاده کنیم. باید دریابیم که چقدر از حرکت دین را میتوانند برای مخاطبان خود منعکس کنند. تقریباً در این زمینه در دنیا کار نشده است. البته در دههی 50 میلادی تلویزیون کلیسایی راهاندازی شد. روحانیون مسیحی از ظرفیت این رسانه برای تبلیغ دین مسیحیت استفاده میکردند. برنامههای این نوع تلویزیونها بیشتر مبتنی بر وعظ و خطابه است؛ کار چندان تصویری نیست و بیشتر رادیویی است، در حالی که کار تلویزیونی باید تصویر داشته باشد. در شکلها و نمادهای مطلوب مخاطب که در این زمینه انواع نمایشها ساخته میشود.
منظور این است که حکمت در رسانههای مدرن کار نشده است و در این زمینه در رسانههای فرامدرن هم نمیتوان کار نمود؟
اول باید حکمت را خوب بفهمید و زمانی که خوب آن را فهمیدید، در رسانه بیاورید. فرق نمیکند در کدام رسانه بیاید. همان طور که عرفان را باید شناخت و سپس از طریق رسانه به مردم منتقل کرد. اگر معنا به شکل درستی منتقل نشود، نه تنها باورهای اعتقادی مردم را تقویت نمیکند، بلکه منجر به خرافی شدن مخاطب هم میشود. به همین دلیل، کار در این زمینه معرفت زیادی میطلبد.
سواد رسانهای تا چه حد میتواند در مصونیت کاربران مثمر ثمر باشد؟
به نکتهی مهمی اشاره کردید. در زمینهی سواد رسانهای در ایران کاری صورت نگرفته است. چه کسی باید در این زمینه کار کند؟ اساتید و به طور کلی، مجموعهی دانشگاهها باید در این زمینه وارد شوند. مثلاً دانشجویان رشتهی ارتباطات باید 2 واحد سواد رسانهای داشته باشند. البته مخاطبشناسی به تازگی به دروس اضافه شده است، ولی مخاطبشناسی غیر از سواد رسانهای است. در سواد رسانهای، مخاطب باید شما و اهداف شما را بشناسد، اکولوژی رسانه را بداند. آن مخاطبشناسی که دانشجویان ارتباطات میخوانند برای حوزهی کاری خود میخوانند. مخاطب چطور؟ این حق یک مخاطب است که بفهمد چه چیزی به او میدهیم. مخاطب باید بفهمد که ما از عقب و جلو بردن دوربین و جابهجا کردن آن منظوری داریم. منتها لازم نیست تمام منظورهای کار رسانهای را بداند. مثلاً کسی که بخواهد ادیب باشد کافی است اوزان شعری را بداند. بتواند غزل را از قصیده تشخیص بدهد. تعریف شعر نو و کلاسیک را بداند. اگر شعری در وزن اشکال داشت، حداقل آن را بفهمد. اینجا ادیب کامل بودن منظور نیست. این موضوع مهارتها و آموزشهای ابتدایی میخواهد. در زمینهی سواد رسانهای، این آموزش ابتدایی، گذاشتن 2 واحد درسی برای دانشجویان ارتباطات است.
به نظر شما، آیا رسانههای مدرنی مثل تلویزیون نقش تفریحی و سرگرمیشان بیشتر از اطلاعرسانی است؟
بله، کارکرد عمدهی آنها در زمینهی تفریح و سرگرمی است. نقش اطلاعرسانی در مرحلهی بعدی قرار دارد. در حال حاضر حدود 3 تا 4 هزار کانال ماهوارهای وجود دارد. وقتی برنامهها را میبینید، 95 درصد آنها ورزش، نمایش و... است. کانالهای خبری کمتر از 5 درصد هستند.
آیا رسانههای فرامدرن هم کارکردهای تفریحی و سرگرمیشان درصد بیشتری را به خود اختصاص داده است؟
این نوع رسانهها برای بعضی کارکرد تفریحی دارند. مثلاً اصطلاح وبگردی معنایش چیست؟ البته باید کار دقیق پژوهشی انجام شود تا بتوان به پاسخ درستی رسید، ولی 90 درصد کاربرانی که وارد شبکههای مجازی میشوند به چه ضرورتی وارد میشوند؟ این نکتهی مهمی است که باید دلایل آن بررسی شود. منظور دلیلهای پنهان و آشکار هر 2 است. با مصاحبههای عمقی میتوان به این دلایل پی برد.
در گذشته وقتی افراد بیکار بودند یکی در قهوهخانه مینشست، یکی در بین کتاب فروشیها دور میزد و یکی هم کتابخانه میرفت. این کتابخانه رفتن خیلی متفاوت است با کسی که به کتابخانه میرود تا مطالعه و کار علمی انجام دهد. در اولی شخص بیکار بوده و به کتابخانه رفته است و اگر بیکار نبود، نمیرفت، ولی در مورد دوم، فرد به کتابخانه میرود تا مطالعه و کار علمی انجام دهد.
باید دید آیا کاربران برای دریافت اطلاعات از این فضا استفاده میکنند یا به عنوان سرگرمی. در حال حاضر تحلیلی ندارم و باید این موضوع بررسی شود. شاید یک عده از این فضاها به عنوان عنصر هویتی استفاده میکنند. یک دوره در ایران که خیلی از جوانها دائماً گوشی موبایل خود را عوض میکردند، علت آن بررسی شد. اوایل ورود تلفن همراه هنوز افراد مهارت لازم برای استفاده از تمام کارکردهای آن را نداشتند. شاید از 5 یا 6 کارکردش، یکی 2 قابلیت مورد استفاده قرار میگرفت، ولی داشتن گوشی مدل بالا بین قشر جوان یک عنصر هویتی محسوب میشد و به اصطلاح عامیانهاش پُز بود. شاید استفاده از این شبکههای مجازی چنین چیزی برای کاربران باشد.
در واقع تب استفاده از این رسانههای فرامدرن بیشتر از کارکرد واقعی آنهاست؟
بله، فراگیری این موضوع بیشتر احساس میشود. علت آن این است که بالاخره برای اولین بار فرد به عنوان یک کاربر نقش ایفا میکند. مخاطب تلویزیون، رادیو و دیگر رسانهها منفعل بودند، اما در رسانههای جدید واقعاً یک نقش استثنایی به مخاطب داده شده است و کاربر، فعال و انتخابگر است. انتخاب او درست است یا غلط، خوب است یا خیر، موضوع ثانویه است. انتخابگر بودن او در این رسانه حائز اهمیت است.
معتقدید رسانههای سنتی مثل منبر تأثیر عمیقتری روی مخاطب خود دارند و رسانههای مدرن آشنایی عمومی را شامل میشود. چرا رسانههای سنتی مخاطبان عام خود را از دست دادهاند؟
بله، تأثیرش بیشتر است، ولی حلقههای مخاطبش محدود است.و منبر در هر دوره مخاطب خود را دارد. معتقدم محیط رسانه، اکولوژی خاص خود را دارد. البته اکولوژی به معنای پستمنی آن خیر، بلکه به معنای اینکه هر رسانه زیستبوم خود را دارد. مثلاً در طبیعت، زیست بوم درخت کاج با درخت توت فرق میکند. هر رسانه هم زیستبوم انحصاری خود را دارد؛ یعنی مرزبندیهایی با رسانههای جانبی خود دارد که باید آن را شناخت. به طور مثال، رادیو یک مرزبندی با تلویزیون دارد. زیست بوم رادیو سرعت و سهولت دسترسی آن است. شما میتوانید کارهای خود را انجام دهید و ضمن آن به رادیو هم گوش کنید. همچنین هر چه اراده کنید، به سرعت میتوانید از رادیو پخش کنید، اما همان پیام وقتی قرار است از تلویزیون پخش شود، زمان میبرد، به دلیل تصویری که باید همراه متن پیام بیاید. اگر بدون تصویر بروید، همان پیام رادیویی خواهد بود. منبر هم زیستبوم خودش را دارد.
در سالهای اخیر میبینیم که کارکرد منبر پایین آمده است؛ یعنی استفاده از رسانهی منبر بین جوانان متداول نیست؟
اتفاقاً اگر به جلسات برخی روحانیون نگاه کنید، میبینید بیشتر مخاطبها جوان هستند. این نشان میدهد که روحانیون از زیستبوم منبر درست استفاده میکنند.
برخی روحانیون مخاطبان خود را میشناسند و با آنها جلو آمدهاند، ولی آیا این مخاطبشناسی یا حتی شناخت زیستبوم منبر را همهی منبریهای ما دارند؟
برخی شناخت زیست بوم منبر را پیدا کردهاند و برخی پیدا نکردهاند. چنین چیزی درست است، اما اگر از زیست بوم این رسانه درست استفاده شود، تأثیری به مراتب عمیقتر خواهد داشت. در واقع زیست بوم منطقهای است که هیچ کس دیگری نمیتواند در آنجا آن قدرت را داشته باشد.
پس به اعتقاد شما، رسانهی منبر هنوز میتواند تأثیرگذارتر از بقیهی رسانهها باشد؟
بله، چون مخاطب داوطلب پای منبر میرود و از این نظر، خیلی با دیگر رسانهها تفاوت دارد. فرض کنید کسی را به اجبار به پیادهروی ببرند و فردی دیگر خود پیادهروی کند، کدام ورزش به حساب میآید؟
مخاطبان رسانههای فرامدرن هم به اجبار از این رسانهها استفاده نمیکنند. اتفاقاً خود مخاطب به سراغ این رسانهها میرود.
منظور کارکرد منبر است، چون مخاطبش داوطلب میرود علاقهمند به سراغ آن میرود، اما مخاطب تلویزیون نیامده است تا وعظ بشنود. مخاطب تلویزیون عموماً برای تفریح و سرگرمی میآید. البته بخشی هم برای اطلاعرسانی میآیند. منظور این است که مخاطب تلویزیون هم داوطلبانه میآید، ولی آمدنش برای گذران وقت و سرگرمی است، نه شنیدن وعظ. منظور از زیستبوم این است.
ظرفیت این رسانهها در استفاده از مؤلفههای دینیـاعتقادی تا چه حد است؟ استراتژی شما در این رابطه چیست؟
ظرفیت آن بالاست، اما به نظر من باید طی الگویی این ظرفیت به کار گرفته شود. نمیدانم این الگو چیست. خود من در این زمینه کار نکردهام. مثل اینکه میگوییم ظرفیت منبر گسترده است و برای آن الگویی وجود دارد و در هر دوره این الگو با توجه به موقعیتهای زمانی و دورهای اصلاح میشود، معتقدم ظرفیت رسانههای فرامدرن نیز بالاست، اما اینکه ما تحت چه الگویی میتوانیم مسائل دینیـ اعتقادی خود را در آن به کار بگیریم احتیاج به فکر دارد، کار میخواهد و هنوز در این رابطه کار نشده است.
در فقه رسانهای، مطرحکنندگان دیدگاهها تا چه حد لازم است متخصص در امور رسانه باشند؟
شاید لازم نباشد رسانه را بشناسند. میتوانند از کارشناس رسانه کمک بگیرند، مثل فقیهی که در باب اقتصاد میخواهد حکمی بدهد و لازم نیست حتماً اقتصاددان باشد، زیرا نظر فقیه استنباط آن امر در آن شرایط است. البته اگر رسانه را بشناسد، بهتر است، اما اینکه چه چیزی از رسانه را باید بشناسد خیلی مهم است. مثلاً میگوییم یک مکانیک ماشین را بشناسد کافی است، ولی وقتی موتور ماشین اشکال پیدا میکند، پیش یک مکانیک میروید و وقتی جلوبندی آن دچار مشکل میشود، سراغ مکانیک دیگری میروید. اما اگر کسی کلیاتی از ماشین بداند، میفهمد آیا موتور ایراد دارد یا اشکال از بقیهی قسمتهاست. به نظرم یک فقیه برای صادر کردن حکم در باب رسانه، بهتر است کلیاتی از رسانه بداند.
در گفت وگو با دکتر حسن خجسته باقرزاده؛ دکترای مدیریت استراتژیک ئ عضو هیئت علمی دانشکده صدا و سیما
منبع: پیام دیدار، شماره46، 1394