سه شنبه, ۱۸ تیر ۱۴۰۴، ۰۹:۵۱ ب.ظ
در پاسخ به بیانیه جمعی از اساتید و اقتصاددانان
در روزهایی که کشور از یک نبرد تاریخی و پیچیده با رژیم صهیونیستی و متحدانش عبور کرده، و ملت ایران بار دیگر نشان داد که در بزنگاهها چگونه با شرافت و صلابت از سرزمین، عزت و امنیت خود دفاع میکند، انتشار بیانیهای از سوی جمعی از اقتصاددانان و دانشگاهیان، ما را به تأمل واداشت. نه از آن رو که این بیانیه حاوی تحلیل تازهای بود، بلکه بهدلیل تکرار همان نسخههای فرسودهای که طی چند دهه گذشته، کشور را زمینگیر، جامعه را خسته و نخبگان را سردرگم کرده است.
۱. گره زدن دوباره سرنوشت کشور به میز مذاکره؟!بار دیگر با صدایی خسته و اما مصرانه، بر طبل کهنه مذاکره با آمریکا و اروپا میکوبند. مگر نه آنکه کشور در هنگامه مذاکرات با آمریکا، مورد تهاجم نظامی بیسابقه قرار گرفت؟ چه اصراری است که راه برونرفت از بحرانهای اقتصادی و اجتماعی را دوباره به اتاقهای بستهی گفتگو در وین و ژنو و عمان و ... حواله دهیم؟ تجربه برجام و مذاکرات ۸۴–۹۲ و پس از آن، نه تنها برای ملت، بلکه حتی برای برخی از چهرههای همان طیف مذاکرهمحور، اکنون محل تردید شده است. آیا این همه بیاعتمادی و بدعهدی غرب کافی نبود تا درک کنیم که «مذاکره ابزار است، نه راهبرد» و آن هم ابزاری که باید با قدرت داخلی پشتیبانی شود، نه با التماس سیاسی و لبخند دیپلماتیک؟
۲. اقتصاددانانی که راهحل اقتصادی نمیدهند!شگفت آنکه امضاکنندگان این بیانیه، اغلب از چهرههای علمی حوزه اقتصاد هستند، اما بهجای آنکه راهکارهای عملیاتی برای برونرفت از چالشهای ساختاری اقتصاد کشور ارائه دهند، نسخه سیاستخارجی تجویز میکنند! این دقیقاً همان مشکلی است که کشور سالهاست با آن دست به گریبان است: اقتصاددانان لیبرالمآبی که باور دارند رشد اقتصادی بدون پیوستن به بلوک غرب ممکن نیست. در حالیکه تجربه همین جنگ ۱۲ روزه، نشان داد اگر موشک بسازی، امنیت میخری؛ اگر قدرت داشته باشی، معامله میکنند؛ و اگر روی پای خود بایستی، حتی دشمن هم عقب مینشیند.
۳. سرمایه اجتماعی داریم؛ مشکل، بیصداقتی سیاسیون استبیانیهنویسان از «احیای سرمایه اجتماعی» سخن میگویند. گویی جامعه را یک بنگاه می بینند که در آن عدد سرمایه اجتماعی بهصورت فصلی بالا و پایین میشود! آنچه در این سالها آسیب دید، نه سرمایه اجتماعی مردم، بلکه سرمایه سیاسی جریانهایی سیاسی بود که خود را نماینده مردم می دانند اما جز تکرار وعدههای توخالی، چیزی در سبد مردم نگذاشتند. در همین جنگ اخیر، مردم نشان دادند که انسجام و غیرت ملیشان پابرجاست، اما این انسجام نباید ملعبه جبران شکستهای سیاسی گذشته قرار گیرد. خواه جریان های اصلاح طلبی و خواه اصول گرایی.
۴. صلحطلبی آری، سادهلوحی نهمردم ایران صلحطلباند، اما نه سادهلوح. تاریخ این ملت، مملو از رشادتهایی است که در آنها، صلح نه با زانو زدن، بلکه با ایستادگی حاصل شده است. اعتماد به دشمن، و تکرار نسخههایی چون «بازگشت به جامعه جهانی» یا «تنشزدایی با غرب» امروز دیگر نه جذاب است، نه باورپذیر. چراکه جامعه دید که در میانه تنشزدایی، چگونه تحریمها افزایش یافت، ترورها تکرار شد و نهایتاً موشک بر سر ایران فرود آمد.
۵. وحدت ملی، پوششی برای ورشکستگی سیاسی نشودهیچکس منکر وحدت روزهای اخیر ملت در دفاع از خاک نیست. اما پنهانشدن پشت این وحدت برای فرار از پاسخگویی، نوعی سوءاستفاده از صبر راهبردی نظام و بزرگواری ملت است. بسیاری از آنان که امروز نگران امنیت ملی شدهاند، همانها بودند که دیروز بودجه دفاعی را زیر سوال میبردند، از توان موشکی انتقاد میکردند، و میگفتند «نه غزه، نه لبنان»! حالا که فهمیدهاند توان دفاعی کشور ستون خیمه بقاء ایران است، چگونه دوباره برای اداره کشور، همین نسخه ها را مینویسند؟
۶. شعارهایی که تاریخ مصرفشان گذشته استدیگر نمیتوان با واژگان فرسودهای مانند «دلواپسی»، «افراطیگری» یا «نقد سیاستهای منطقهای» ذهن جامعه را درگیر کرد. جامعه دید که اگر در سوریه، عراق، لبنان و یمن نمیایستادیم، امروز دشمن در کوچههای تهران بود. دید که اگر به موشک و پهپاد دل نمیبستیم، امروز امنیت نداشتیم. بنابراین هرگز نخواهد پذیرفت که بار دیگر با شعارهای تاریخگذشته، اقتدارش گروگان وعدههای پوچ شود.
🔺 سخن آخربیانیهای که مدعی نجات کشور است، اگر چشم بر واقعیات میدان و عبرتهای تاریخ ببندد، نه راهگشاست و نه صادقانه. ما به گفتوگو و نقد باور داریم، اما نه نقدی که پوششی برای فرار از شکست سیاسی گذشته باشد. ایران امروز، بیش از هر زمان دیگر، نیازمند قدرت، اقتدار، عقلانیت و صداقت است. نسخهای که این عناصر را نادیده بگیرد، نه تنها درمانگر نیست، بلکه زخمی دوباره بر پیکر این ملت خواهد بود.