
همایش «نوآوری و احتهاد از دیدگاه آیتالله خامنهای» در بیروت به پایان رسید. در همین رابطه گفتگو با حجتالاسلام شیخ شفیق جرادی، مدیر پژوهشکده مطالعات دینی و فلسفی «المعارف الحکمیه» و دبیر این همایش را می خوانیم:
ماهنامه پاسدار اسلام در شماره جدید خود ویژهنامهای درباره حضرت امام(ره) منتشر کرد.
در یکی از مطالب، خاطراتی خواندنی از خانم زهرا مصطفوی دختر بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی منتشر شده است که متن آن در ادامه میآید:
آنچه در پی میآید بخشی از خاطراتی است که در طول سالهای گذشته از خانم دکتر زهرا مصطفوی یادگار گرامی حضرت امام سلامالله علیه شنیدهام؛ خاطراتی که از سادهترین آنها مانند بازی با کودکان در خانه تا بزرگترین آنها همچون مسئله رهبری آینده، آموزنده و برای رهروان روحالله بسی ارزشمند است. اکنون به مناسبت سالگرد عروج آن عزیز سفرکرده - که همچنان اندیشه و راهش زنده و پویاست - تقدیم امت امام میشود.
* بیشترین ناراحتی امام از آقای منتظری و ماجرای قطعنامه بود
- من اصلاً در مورد قضیه آقای منتظری ناراحت نشدم و فکر میکردم حق همین است که امام ایشان را کنار بگذارند، چون دیده بودم که امام چقدر از دست ایشان اذیت شدند. رنج امام حد و اندازه نداشت. باورشان نمیشد کسی که آنقدر مبارز و متدین بوده، اینطور تحت تأثیر قرار بگیرد. فوقالعاده زیاد هم تلاش کردند تا ایشان را از بعضی ارتباطات و کارها منع کنند. امام کمتر مسائل بیرون را در اندرون نقل میکردند، ولی در ارتباط با ایشان از بس منقلب و ناراحت بودند، میآمدند و میگفتند.
من در طول زندگی امام، دو بار ناراحتی فوقالعاده زیاد ایشان را دیدم. یک بار همین قضیه آقای منتظری بود که امام خیلی اذیت شدند، یکی هم قبول قطعنامه. من تهران نبودم و از تلویزیون خبر برکناری آقای منتظری را شنیدم. خوشحال شدم و فکر میکردم حق همین بود و ایشان نباید جانشین امام باشند. خدا شاهد است همان روز اول بعد از رحلت امام با آن همه ناراحتی از آن مصیبت بزرگ، وقتی شنیدم که آقای خامنهای انتخاب شدهاند، قلباً خوشحال و آرام شدم و گویی مرگ پدر را فراموش کردم. حتی کسی به من گفت: «خوشحالی میکنی که جای پدرت جانشین انتخاب شد؟» گفتم: «این حرف چیست؟ بالاخره هرکسی رفتنی است، ولی شخص بسیار خوبی جای ایشان آمد». تا الآن هم معتقدم بهترین فرد، ایشان بودند و هستند. انشاءالله که عمر طولانی داشته باشند.
* نظر امام درباره رهبری آیتالله خامنهای
- به خاطرم هست، 3-4 روز بعد از جریان آقای منتظری که ایشان از قائممقامی کنار رفتند، پیش امام نشستم و گفتم: «اگرچه زشت است که من این حرف را بزنم، اما بالاخره آدمیزاد از این دنیا میرود و من به نظرم میرسد فردی را نداریم که جانشین شما باشد. آیا بهتر نیست که شورایی باشد؟» تا این حرف را زدم، گفتند: «چرا نداریم؟» گفتم: «به نظر میآید چنین فردی نیست.» گفتند: «چرا، آقای خامنهای».
صرفنظر از سخن امام، من واقعاً و قلباً به رهبر معظم انقلاب اعتقاد دارم. خدا شاهد است که این اعتقاد قلبی من است که الآن بهترین فرد را داریم و چه انتخاب خوبی بود. هیچکس نمیتوانست این طور محکم در برابر آمریکا و دشمنان بایستد و از ملت دفاع کند. گاهی اوقات وقتی ایشان مطلبی را میگویند، خیلی یاد امام میکنم و میبینم گویا همان گفتههاست. من بسیار به ایشان اعتقاد دارم و لذا هرچه بگویند اطاعت میکنم.
من معتقدم که در رأس یک کشور اسلامی قطعاً باید ولی فقیه باشد و فقط ولی فقیه است که میتواند به معنای حقیقی، کشور را حفظ کند؛ انتخابی هم که مردم به صورت مستقیم یا غیرمستقیم میکنند، انتخاب درستی است. مردم تشخیص درستی دارند.
همایش «نوآوری و اجتهاد از دیدگاه آیتالله خامنهای» در بیروت آغاز به کار کرد. در این همایش به بررسی ابعاد علمی و اجتهادی امام خامنهای پرداخته میشود. در این همایش اندیشمندان و صاحبنظرانی از کشورهای مختلف اسلامی حضور دارند. سیدحسن نصرالله، اولین سخنران این همایش بود که متن کامل سخنان دبیرکل حزبالله لبنان را در ادامه میخوانید:
بازتاب سخنرانی 14 خرداد
با شکلگیری انقلابهای مردمی در منطقه و بهویژه پس از خطبه تاریخی رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره حوادث مصر و تونس، رسانههای منطقه و جهان حساسیت بیشتری نسبت به موضعگیریهای آیتاللهالعظمی خامنهای از خود نشان دادهاند. از همین رو همانطور که پیشبینی میشد، سخنان ایشان در جوار مرقد امام راحل(ره)، با واکنش قریب به اتفاق رسانهها مواجه و در سطح وسیعی منتشر شد که بیشتر از همه، مواضع بینالمللی رهبر انقلاب درباره حوادث اخیر منطقه و موضوع فلسطین مورد توجه قرار گرفت.
رزمنده ای کـه در فـضای سایبر می جنـگی بـرای فـشردن کلیدهای کامپیوتر وضـو بگیر و بـا نیـت قربة الی الله مطلب بنویس. بدانکه تو مصداق و مارمیت اذ رمیت ... هستی . تو در شبهای تـاریک جبهه سایبری ازمیدان مین گناه عبور میکنی مراقب باش، به شهدا تمسک کن بصیرتت رابالا ببر که ترکش نخوری...رابطه خودت را با خدا زیاد کن...با اهل بیت یکی شو ودر این راه گوش به فرمان انها باش
آنانکه خاک را با نظر کیمیا کنند
یا آنکه قلب تیره ما را طلا کنند
آنانکه زیر بارش ابر نگاهشان
فرماندهی کل قوا را دعا کنند
آن عاشقان یوسف زهرا(س) که روز و شب
با قطره های اشک خود "آقا بیا" کنند
هل من معین شنیده و لبیک گفته اند
جان را فدای شه کرببلا کنند
دور امام بی سرشان تا اذان صبح
شبهای جمعه حلقه ماتم به پا کنند
این دستهای خالی ما و عطایشان
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند؟
سلمان فارسی که رحمت خدا بر او باد، میگوید: وقتی که پیامبر (ص) در شان علی (ع) فرمود: من شهر علم هستم و علی، دروازه آن شهر است،
منافقان در مورد علی (ع) حسادت شدید ورزیدند و بین خود توطئه کردند تا علی (ع) را در همین مورد (علم) به نظر واهی خودشان، درمانده کنند.
توطئه آنها این بود که چند نفر هرکدام جداگانه نزد علی (ع) بروند و سوال کنند: علم بهتر است با ثروت؟ گفتند: اگر وی در پاسخ هر کدام یکسان پاسخ گفت، میفهمیم که علم او اندک است و اگر پاسخ هرکدام را بهگونهای داد که با پاسخهای دیگر تفاوت داشت، دیگر در این راستا راهی برای عیبتراشی و انتقاد از او نداریم. این توطئه به این ترتیب اجرا شد که یکییکی آمدند و هرکدام جداگانه از آن حضرت سوال کردند.
-اولی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی (ع) فرمودند: علم بهتر است. گفت:
چرا؟ فرمودند: برای اینکه علم، میراث پیامبران است. ولی مال میراث قارون و هامان و
فرعون است.
- دومی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی (ع) فرمودند: علم بهتر است. گفت:
چرا؟ فرمودند: برای این که مال را تو باید حفظکنی. ولی علم تورا حفظ می کند.
- سومی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی علیه السلام فرمودند: علم بهتر است. پرسید: چرا؟ فرمودند: برایاینکه صاحب ثروت، دشمنان بسیار دارد، ولی صاحب علم دوستان بسیار دارد.
- چهارمی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ امیرالمومنین (ع) فرمودند: "علم بهتر است". پرسید: چرا؟ علی (ع) فرمودند: "برایاینکه هرگاه از مال استفادهکنی، از آن کاسته میشود، ولی اگر از علم استفادهکنی، برآن افزودهمیشود"
پنجمی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی (ع) فرمودند: علم بهتر است. پرسید: چرا؟ فرمودند: "برایاینکه صاحبمال با صفاتی مانند بخیل و لئیم، خوانده میشود، ولی از صاحبعلم با احترام و تجلیل، نام بردهمیشود"
- ششمی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ امیرالمومنین (ع) فرمودند: علم بهتر است. پرسید: چرا؟ فرمودند: "برایاینکه در مورد مال، از دزد ترسیده میشود که مبادا به آن دستبرد بزندوببرد، ولی در مورد علم چنین ترسی نیست"
- هفتمی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی (ع) فرمودند: علم بهتر است. پرسید: چرا؟ علی (ع) فرمودند: "برایاینکه مال با گذشت زمان، کهنهمیشود. ولی علم با مرور زمان، کهنه نمیشود و همیشه تازه است"
- هشتمی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی (ع) فرمودند: علم بهتر است. پرسید: چرا؟ علی (ع) فرمودند: "برایاینکه مال، قلب صاحبش را سخت میکند، ولی علم قلب صاحبش را نورانی مینماید"
- نهمی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ امیرالمومنین (ع) فرمودند: علم بهتر است. پرسید: چرا؟ علی (ع) فرمودند: "برایاینکه صاحب مال، تکبر میورزد و خودبینی میکند، ولی صاحب علم، خاشع و متواضع است"
در اینهنگام همه آنها گفتند: خدا و رسولش راست گفتند و بدون تردید، علی، باب همه علوم است. علی (ع) فرمودند: به خدا سوگند، تا زنده هستم، اگر همه خلایق تا پایان روزگار از من سوال کنند، در پاسخ آنها درمانده نمیشوم و به هرکدام، پاسخی جداگانه، غیر از پاسخی که بهدیگری دادهام، خواهم داد.
حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان عصر پنجشنبه در اجتماع بزرگ اصولگرایان استان کرمان و درجمع اعضای شورای هماهنگی اصولگرایان که با حضور حضرت آیت الله جعفری نماینده ولی فقیه و امام جمعه کرمان تشکیل شده بود ابتدا با ارائه شواهد و نمونه هایی از گذشته و حال، موقعیت کنونی جمهوری اسلامی ایران در داخل و خارج و نقش برجسته آن در معادلات منطقه ای و بین المللی را طی 32 سال گذشته بی نظیر توصیف کرد و گفت: در حالی که شما مردم ولایتمدار و فداکار شاخ نظام سلطه بین الملل را شکسته و انقلاب های اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا را پدید آورده اید، نباید انتظار داشته باشید که آمریکا و متحدانش دست از دشمنی و کینه توزی بردارند و این قطب قدرتمند اسلام را به حال خود بگذارند.
وی افزود: دشمن از برخورد نظامی طرفی نبسته و به ایجاد جریانات انحرافی و توطئه و فتنه های داخلی دل بسته است. شریعتمداری گفت: در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 هیچیک از دشمنان بیرونی و گروه ها و جریانات ضد انقلاب داخلی و خارجی را نمی توانید آدرس داده و نام ببرید که در این توطئه حضور فعال نداشته اند ولی این فتنه که به «جنگ احزاب» شبیه بود با مدیریت الهی حضرت آقا و بصیرت مثال زدنی مردم با شکستی سخت و رسواکننده روبرو شد و دشمن از یکسو تمامی سرمایه خود را که به میدان آورده بود، دود کرد و به هوا فرستاد، و از سوی دیگر با افشای چهره ماموران پنهان خود، بی آن که بخواهد خدمت بزرگی به نظام کرد.
خوب دقت کنید.
او را میشناسید؟
بی شک بارها و بارها عکس او را بردیوارهای شهر، یا وبلاگهای دفاع مقدس، یا در سمینارها و جلسات مربوط به دفاع مقدس دیده اید.
حال بگویید: از دیدن این نگاه پر جذبه، چه احساسی در شما بوجود می آید؟ او را نماد چه میدانید؟
شهامت؟
اقتدار؟
ایستادگی؟
صبر؟
شجاعت؟
بی باکی؟
شهادت؟
...
آری من نیز همه این نمادها را در تصویر پر صلابت او دیدم.
من نیز تصور داشتم که او شهیدی از تبار عاشقان بوده در دوران دفاع مقدس، بهشت را با بها و بی بهانه خریده و از رنج بودن در زندان دنیا رها شده است.
اما نه؛ اینگونه نبود.
او از حادثه جنگ رهایی یافته، با تنی زخمی زندگی پس از جنگ را نیز چشیده و سالها زنده مانده و در حوالی شهر مقدس مشهد، در روستایی کوچک زندگی کرده است.
او در طول این سالها بصورت ناشناس و در گمنامی تمام، در اوج فقر، با انبوه درد، در کنار ما زیسته و ما در حالی که عکسش را در جای جای شهر می چسباندیم و به صلابتش فخر میفروختیم، از روح بلند او بی خبر بودیم.
از شما میپرسم آیا از صاحب این تصویر پر صلابت که نشان افتخار شما در مجالس و کنگرهها و سمینارها و مناسبتهای جنگی است خبری دارید؟
من خبری غم انگیز دارم.
او سالها در درد شیمیایی سوخته و دم بر نیاورده. نحیف و لاغر و بیمار و دردمند شده و آخ نگفته است. بارها از او خواسته اند که برای گرفتن حق سالها جنگیدن و شیمیایی شدنش به بنیاد برود، اما پاسخ دندان شکن او چنین بوده:
"چه حقی؟ مگر من برای حقوق خودم به جنگ در راه خدا رفتهام؟ حق من همین درد است. همین رنج. همین چکه چکه آب شدن."
مرد با صلابت جنگ در درد شیمیایی بیادگار از سالها حضورش در میدانهای جنگ ذره ذره چکید و آب شد و چون قطرهای زلال در دل خاک فرو رفت و ما هنوز هم پس از گذشت سالها از مرگ با عزتش از او غافل مانده ایم. تنها عکس او را چون سند افتخاری بر هر کوی و برزن و در جای جای شهر میزنیم، بی آنکه از صاحب تصویرخبری بجوییم.
او به واقع شهید گمنام است. مردی که بر قبرش واژه شهید ننوشته اند، اما خدا میداند که شهید است.
زیارتگاه او در روستای گجوان مشهد است. همین امروز سری به آنجا بزنید.
منبع:وبلاگ استاذنا
ماشین شیک و شاسی بلند، ویلای دوبلکس در شمال، آپارتمان مجهز به سونا و جکوزی، شغل پر درآمد، مسافرت خارج، ... یک پسر ایده آل! اندامی زیبا، قدی بلند، کمری باریک، موهای فشن، بینی عمل کرده، آرایشی غلیظ، لباسی چسبان، خالکوبی روی بدن، سیگار، ... یک دختر ایده آل!
اینها معیارهای امروزی برای آشنایی جوانان با یکدیگر است چرا که در جایی که اخلاقیات حرفی برای گفتن نداشته باشند معیار انتخاب مادی و ظاهری خواهد بود ،معیارهایی که جز بی هویتی چیزی برای نسل جوان ایرانی به همراه ندارد چرا که در فرهنگ اصیل اسلامی –ایرانی جایی ندارد.
یادداشت روزنامه کیهان ٨/٣/١٣٩٠
حسین شریعت مداری
می گویند؛ شخصی برای دوست دوچرخه سوارش که تازه فوت کرده بود، خرما خیرات می کرد. یکی از رهگذران به جای آن که مانند بقیه، یک خرما بردارد و فاتحه ای بخواند، پنجه در سینی انداخت و مشت خود را پر از خرما کرد. صاحب عزا که از فرصت طلبی او ناراحت شده بود، مچ او را گرفت و به ملامت گفت؛ چه خبرته آقا؟! اتوبوس که چپ نشده؟! یک دوچرخه سوار به جدول زده و فوت کرده!
روز پنج شنبه- 5 خردادماه- آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم بزرگداشت حماسه سازان جامعه پزشکی در دوران جنگ تحمیلی، با اشاره تلویحی به ماجرای اخیر و حرکت دشمن پسند جریان انحرافی، سخنان به ظاهر مبهم و دوپهلو- و در مواردی صریح و بی پرده- داشته اند که درباره آن با توجه به مواضع شناخته شده ایشان مخصوصا طی دو سال اخیر، گفتنی هایی هست؛
1- آقای هاشمی رفسنجانی با تلویحی نزدیک به تصریح از جریان انحرافی نفوذ کرده در حلقه نزدیک به رئیس جمهور محترم یاد کرده و تلاش می کند حرکت اخیر این جریان انحرافی را نشانه حقانیت مواضع دو سال گذشته خویش معرفی کند و حال آن که مواضع و عملکرد جریان انحرافی به وضوح و بی کم و کاست با فتنه 88 همسو و هم جهت بوده است و آنچه این جریان نفوذی در پی آن بود- و شاید هنوز هم به خیال خام خود در پی آن باشد- فقط به عنوان بخشی از خیانت و جنایت بزرگ و فراموش نشدنی سران و حامیان آشکار و نهان فتنه 88 قابل ارزیابی است. بنابراین جناب آقای رفسنجانی که طی 2 سال گذشته به گونه ای نه چندان پنهان و در مواردی کاملا آشکار از سران و عوامل فتنه حمایت کرده اند، نمی توانند و نباید جریان یاد شده را در تقابل با خود تلقی کنند چه رسد به این که علیه این جریان موضع گرفته و به اقدام زشت و ناپسند آن اعتراض کنند! باید از آقای هاشمی رفسنجانی پرسید؛ کدامیک از مواضع پلشت جریان انحرافی را می توان آدرس داد که فتنه گران - متاسفانه مورد حمایت شما- صدها برابر، زشت تر و مشمئز کننده تر از آن را مرتکب نشده باشند؟!
2- تا آنجا که به مسئولان عالی رتبه نظام و توده های عظیم مردم فداکار و اصولگرا مربوط است، بلافاصله بعد از مشاهده انحراف در جریان یاد شده، با هوشیاری و بصیرت مثال زدنی و پیروی همیشگی از خط رهبری، در مقابل این انحراف قد علم کردند و زاویه گرفتگان از بستر اصلی و تعریف شده انقلاب را محکوم کرده و علیه آنها به مقابله برخاستند. آیا، همین یک فقره به تنهایی حکایت از آن ندارد که نظام، مردم و مسئولان در صراط مستقیم اسلام و انقلاب گام برمی دارند؟ بنابراین اتفاق خاصی نیفتاده است که حضرتعالی برای «هشدار» و توصیه و نصیحت درباره آن، احساس تکلیف کرده باشید ! آیا اصولگرایان- به معنی گسترده کلمه- که در مقابل انحراف ایستاده اند قابل ملامت هستند یا کسانی که در جریان فتنه 88، آن همه جنایت، خیانت، وطن فروشی و همراهی با سرویس های جاسوسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس را به وضوح مشاهده کردند و دم برنیاوردند؟!
گفتنی است نشریه آمریکایی «فارین پالیسی» طی مقاله ای خطاب به دولتمردان آمریکایی که ایران را به نقض حقوق بشر متهم می کنند، نوشته بود؛ «آقای اوباما، شما بعد از افشای جنایات وحشیانه ماموران آمریکایی در زندان گوانتانامو، قول تعطیلی این بازداشتگاه را دادید ولی علی رغم تمامی اسنادی که از وقوع جنایت در گوانتانامو حکایت می کرد، به وعده خود عمل نکردید، اما جمهوری اسلامی ایران بلافاصله پس از اطلاع از نقض حقوق بشر در زندان کهریزک، دستور تعطیلی آن را صادر کرد. بنابراین، شما قابل ملامت و اعتراض هستید که جنایت در گوانتانامو را دیدید و سکوت کردید، نه جمهوری اسلامی ایران که برای مقابله با نقض حقوق بشر، حتی مسئولان برگزیده خود را نیز برکنار کرد؟!».
3- آقای رفسنجانی در مراسم یاد شده گفته است «همه باید تلاش کنیم اعتماد برخی از مردم را که به تردید افتاده اند، برگردانیم» و توضیح نداده اند منظورشان از «برخی از مردم» چه کسانی است؟ اگر توده های چند ده میلیونی مردم را می فرمایند که آنها در حماسه بی نظیر 9 دی و سپس 22 بهمن و ... بارها نشان داده اند به چه کسانی اعتماد ندارند و برای کدام دیدگاه و عقیده تا پای جان ایستاده اند. و اما اگر مقصود جناب هاشمی، گروه ها و جریاناتی نظیر منافقین و بهایی ها و مارکسیست ها و سلطنت طلب ها و عبدالمالک ریگی ها و غارتگران بیت المال است که با سران فتنه مورد حمایت ایشان ائتلاف کرده بودند و نتانیاهو با صراحت از آنها با عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل در داخل ایران»! یاد می کرد که باید از زبان حضرت امام(ره) خطاب به آقای هاشمی گفت؛ اگر آنها به نظام اعتماد کنند، نظام باید به حرکت خود با چشم «خیانت» نگاه کند! راستی مگر همه این جریانات فاسد و جرثومه های فساد و تباهی آشکارا و بی پرده با دست اندرکاران فتنه 88 در ائتلاف نبودند؟! این که قابل انکار نیست، هست؟! چرا جناب هاشمی درباره این ائتلاف شوم مهر سکوت بر لب زده بودند و در اعتراض به آن لب تر نفرمودند، که هیچ! از فتنه گران به صراحت نیز دفاع و حمایت کردند؟!
4- آقای هاشمی فرموده اند «آمار دروغ دادن، ادعای دروغ کردن، پول بیخودی مصرف کردن که مردم می فهمند یک بازی است و بیت المال را به غارت بردن برای خرید چند رأی و امثال این چیزها دیگر در مردم جواب نمی دهد».
درباره این بخش از سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی اگرچه گفتنی های فراوانی است ولی تنها به چند مورد از آن بسنده می کنیم ؛
الف: فرموده اند «آمار دروغ دادن» خب! چه کسی می تواند انبوه خدمات برجسته دولت نهم و دهم را انکار کند؟ ساخت ده ها سد، هزاران کیلومتر راه، صدها کارخانه و نیروگاه، موشک های دوربرد، زیردریایی، فرستادن ماهواره به فضا، پیشرفت های خیره کننده در عرصه های نانو تکنولوژی، سلول های بنیادین، رادیو ایزوتوپ ها، دستاوردهای هسته ای، برخورداری تقریبا تمامی روستاهای ایران از برق و گاز، رسیدگی به محرومان و مستضعفان و برکشیدن این اقشار از سطوح زیرین جامعه به بالاترین سطح ها و مسئولیت ها و... و... که قابل انکار نیست و به قول شما «مردم می فهمند». باید از جناب هاشمی که خود مسئولیت بالای اجرایی داشته اند و از مقوله کار و پیشرفت باخبرند پرسید چه کسی می تواند اینهمه خدمات را که در پاره ای از موارد «بی نظیر» بوده است انکار کند و ارائه فهرست آن به مردم را «آمار دروغ»! تلقی کند؟! هیچکس خدمات عمرانی آقای هاشمی در دوران ریاست جمهوری ایشان را نفی نمی کند ولی کدام ناظر بی طرف و باانصافی می تواند این واقعیت را انکار کند که دولت نهم و دهم ده ها و در پاره ای از موارد صدها برابر دولت سازندگی به مردم خدمت کرده است؟ آمار خدمات دولت نهم و دهم را با آمار مشابه در دولت های سازندگی و اصلاحات مقایسه بفرمائید. کدام دروغ است؟!
ب: آقای هاشمی به «ادعای دروغ» اشاره کرده اند که باید گفت؛ چه کسانی به توصیه «جرج سوروس» و «جین شارپ» ادعای دروغ تقلب در انتخابات را مطرح کردند و با آن که خود مسئولیت انجام چند انتخابات را داشتند و می دانستند تقلب در مقیاس میلیونی ناممکن است در این شیپور فریب دمیدند؟! و بعد از آن که آب ها از آسیاب افتاد و عوامل اصلی به دستور گرفتن برای اشاعه این دروغ اعتراف کردند نیز حاضر به تکذیب ادعای دروغ خود نشدند؟ چه کسانی برای تامین خوراک تبلیغاتی بیگانگان در مجلس ختم «زنده »ها شرکت کرده و اشک ریختند! و روی قبرهایی که «مرده» نداشت عزا گرفتند؟! چه کسانی به دروغ ادعای شکنجه و تجاوز در زندان ها را مطرح کردند؟ چه کسانی؟! و... و صد البته حق با آقای هاشمی است که می فرمایند «مردم این دروغ ها را باور نمی کنند» چرا که اگر باور می کردند طومار فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 را درهم نمی پیچیدند و حماسه بی نظیر 9 دی را علیه فتنه گران نمی آفریدند.
ج: جناب آقای هاشمی از غارت بیت المال گله کرده اند که البته، نمونه هایی از آن قابل نفی نیست ولی این نمونه ها از سوی کسانی است که اولا؛ برخی از آنان با فتنه گران همخوان و هم پیاله بوده اند و ثانیا؛ با غارت های کلان بیت المال در دوران سازندگی و اصلاحات قابل مقایسه نیست. اینجا یک سؤال از جناب آقای هاشمی در میان است؛ چند فقره از پرونده های کلان فساد اقتصادی و غارت بیت المال که ماجرای آنها به دادگاه نیز کشیده شده و اسناد آن موجود است، در دوران ریاست جمهوری ایشان بوده است؟! و چند فقره نبوده است؟!
د: درباره هزینه بیت المال برای جمع آوری آراء سخن گفته اند که البته، برخی از تحرکات این روزها قابل انکار نیست ولی جریانی که در این راستا حرکت می کند به شدت مورد اعتراض قرار گرفته و هم اکنون رسیدگی به صحت و سقم ماجرا در کمیسیون اصل 90 مجلس در جریان است. اما، مگر در همین جریان فتنه 88، پول های کلان غارت شده از مردم و مبالغ هنگفت و نجومی کمک های مالی ملک عبدالله پادشاه عربستان، پادشاه اردن و بسیاری از کشورهای اروپایی برای جمع آوری آراء مردم به نفع نامزد فتنه گران هزینه نشد؟ و حتی پس از فتنه نیز، مگر برای فلانی هفته ای 40 میلیون تومان پرداخت نمی شد. ولی همه دیدند که نتیجه ای در پی نداشت. بنابراین باید با جناب آقای هاشمی همصدا شد که «این چیزها دیگر در مردم جواب نمی دهد»!
5- ایشان در همان مراسم فرموده اند «امروز دشمنان ما، چهار چشمی ما را نگاه می کنند و دنبال رخنه می گردند تا حضور بیشتری پیدا کنند. این چیز روشنی است و همه می توانند آن را بفهمند. خدا کند که ما هم این چشم باز را داشته باشیم».
این بخش از سخنان آقای هاشمی با توجه به حمایت آشکار مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس از فتنه 88 که مورد حمایت ایشان بود و حضور ده ها عامل تابلودار سرویس های اطلاعاتی بیگانه و گروه های تروریستی و ضد انقلاب در اردوگاه فتنه یاد شده، تعجب آور و ابراز آن از سوی ایشان تاسف بار است و باید از آقای رفسنجانی پرسید آیا می توانید آنهمه وابستگی دوستان مورد حمایت خویش به دشمنان بیرونی را انکار کنید؟! آیا بسیاری از عوامل اصلی فتنه 88 در سطح مشاوران، برنامه ریزان و سردمداران این فتنه هم اکنون به آمریکا و انگلیس پناهنده نشده اند؟ آیا عطاءالله مهاجرانی، وزیر کابینه و معاون رئیس جمهور دولت های سازندگی و اصلاحات و سخنگوی دوستان فتنه گر شما امروزه تحت مدیریت شبکه MI6 انگلیس نیست؟ و آن دیگری حداقل دو بار به اسرائیل سفر نکرده است؟ آیا جناب خاتمی با جرج سوروس صهیونیست ملاقات نکرده و دستورات دیکته شده او را به کار نگرفته است؟ آیا «مایکل لدین»، «جان کین»، «تموتی اش» و... عضو بیرونی فتنه 88 نبوده اند؟ آیا شیمون پرز با صراحت اعلام نکرده بود که اصلاح طلبان- یعنی دوستان شما- سربازان اسرائیل هستند که به نمایندگی از رژیم صهیونیستی با جمهوری اسلامی درافتاده اند؟ آیا اوباما حمایت مالی، تبلیغاتی و سیاسی از دوستان فتنه گر شما را وظیفه قطعی و غیرقابل چشم پوشی آمریکا ندانسته بود؟ آیا کمک های هنگفت ملک عبدالله سعودی به حساب سران فتنه واریز نشده بود. راستی همین دو هفته قبل آقای عطاءالله مهاجرانی سخنگوی سران فتنه با ملک عبدالله در یک نشست خصوصی در ریاض شرکت کرده بود. آیا فتنه گران در روز قدس به نفع اسرائیل شعار ندادند؟ آیا روز 13 آبان به نفع آمریکا عربده نکشیدند؟ و...
جناب آقای هاشمی! سخن از رخنه بیگانگان نیست. پای «دروازه» در میان است و این دروازه را فتنه گران مورد حمایت شما به روی دشمنان اسلام و انقلاب و امام و مردم باز کرده بودند.